روز جهانی دسترسی همگانی به اطلاعات ، در سال 2020، بر حق دسترسی به اطلاعات در مواقع بحران تمرکز میکند. این مناسبت، همچنین بر اهمیت و فواید تضمینهای حقوقی، قانونی و سیاسیای تاکید میکند که برای دسترسی همگانی به اطلاعات در جهت نجات جان افراد، اعتمادسازي و کمک به اتخاذ سیاستهای پایدار در جریان بحران کووید-19 و فراتر از آن، مورد نیاز هستند.
یونسکو و برنامههای بیندولتی آن - برنامۀ جهانی توسعۀ ارتباطات و برنامۀ اطلاعات برای همه - برنامهای برای همۀ طرفهای ذینفع فراهم میکنند تا در مباحثات بینالمللی در خصوص سیاستها و دستورالعملها در حوزۀ دسترسی به اطلاعات شرکت کنند. هر دو برنامه همچنین فضای مثبتی برای «انجمن مقابله با نارسایی های فنی»(1) فراهم میکند تا ازطریق اجراي برنامه هايي با هدف تقویت دانش آزاد، چندزبانهگرایی، فناوری اطلاعات و ارتباطات برای مناطق ناتوان و حاشیهای، رسانهها و ادبیات اطلاعرسانی، رشد کند.
برنامه بالادستی- نجات زندگی، ساختن اعتماد، یافتن امید
این برنامۀ بالادستی، یک اقدام مهم در دوران بلاتکلیفی جهانی است. این برنامه، به اهمیت دسترسی به اطلاعات، قانونگذاری واعمال قوانین، نقش رسانهها واطلاعات مکتوب و دسترسی آزاد به آنها، همگی به عنوان ابزارهای قدرتمند برای تخفیف بحران تأکید میکند. نشست آنلاین روز جهانی دسترسی همگانی به اطلاعات در تاریخ 28 سپتامبر (7 مهر) ساعت 8:00 به وقت شرق ایالات متحده برگزار خواهد شد.
دسترسی به اطلاعات
شهروندان آگاه میتوانند تصمیمات آگاهانه بگیرند. برای مثال، با شرکت در نظرسنجیها. شهروندان، تنها زمانی میتوانند دولتهایشان را برای تصمیمات و اقداماتشان مسئول نگه دارند که بدانند چگونه حکومت میشوند. اطلاعات قدرت است. بنابراین، دسترسی همگانی به اطلاعات، سنگ بنای اصلی جوامع سالم و آگاه است.
دسترسی همگانی به اطلاعات به این معناست که هر کس حق دسترسی، دریافت و انتقال اطلاعات را دارد. این حق، جزء جداییناپذیر از آزادی بیان است. رسانهها نقشی حیاتی در اطلاعرسانی عمومی دربارۀ موضوعات مورد توجه جامعه دارند، اما این امکان به توانایی دسترسی و دریافت اطلاعات وابسته است. به این ترتیب، حق دسترسی همگانی به اطلاعات، ارتباط تنگاتنگی با حق دسترسی آزاد به رسانه دارد.
پیشزمینه
در 17 نوامبر سال 2015، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، روز 28 سپتامبر (7 مهر) را به عنوان روز جهانی دسترسی همگانی به اطلاعات اعلام کرد. با در نظر گرفتن این که بسیاری از نهادهای مدنی و دستگاههای دولتی این روز را پذیرفته و گرامی میدارند، مجمع عمومی ملل متحد نیز در تاریخ 28 سپتامبر 2019، این روز را به همین عنوان تصویب کرد.
1-Association of Technical Incompetence
دوم تیرماه/بیستودوم ژوئن، روز جهانی خدمات عمومی است که طی مصوبه شمارۀ 227/57 مجمع عمومی ملل متحد طراحی شده است.
این روز، ارزش و اهمیت خدمات عمومی برای جامعه را گرامی میدارد و بر نقش خدمات عمومی در فرآیند توسعه تأکید میکند؛ فعالیت مددکاران عمومی را به رسمیت میشناسد و جوانان را به پیگیری مشاغل در بخش عمومی تشویق میکند. به بهانۀ این روز، بخشهایی از متن مصوبۀ مجمع عمومی ملل متحد دربارۀ خدمات عمومی و روز جهانی خدمات عمومی را میخوانیم:
«مجمع عمومی:
... در تأکید بر نیاز به ابتکاراتِ ظرفیتساز با هدف نهادسازی، توسعۀ منابع انسانی، تقویت مدیریت مالی و بهرهبرداری از قدرت اطلاعات و تکنولوژی،
1- به گزارش دبیرکل در مورد نقش مدیریت عمومی در پیادهسازی اعلامیۀ «هزاره ملل متحد» توجه میکند؛
2- تأکید و تکرار میکند که مدیریت عمومیِ کارآمد، مسئول، موثر و شفاف، در هر دو سطحِ ملی و بینالمللی نقشی کلیدی در اجرای اهداف جهانی مورد توافق از جمله اهدافی که در اعلامیه هزاره ملل متحد ذکر شدهاند دارد. و در این زمینه، بر نیاز به تقویت ظرفیتسازی مدیریتی بخش عمومی و ملی، خصوصاً در کشورهای در حال توسعه با اقتصادهای در حال گذار، تأکید میکند؛
3- تصمیم میگیرد که 23 ژوئن به عنوان روز جهانی خدمات عمومی طراحی خواهد شد و اعضا را به سازماندهی مناسبتهایی در این روز به منظور برجستهساختن نقش خدمات عمومی در فرآیند توسعه تشویق میکند؛
... 6- از نقش «شبکۀ آنلاین مدیریت عمومی و مالی ملل متحد» در ترویج تبادل اطلاعات و تجربیات برای ظرفیتسازی در کشورهای در حال توسعه جهت استفاده از تکنولوژیهای تبادل اطلاعات برای این هدف، قدردانی کرده و تأکید میکند که باید به تبادل اطلاعات مرتبط با نقش مدیریت عمومی در پیادهسازی اهداف جهانی مورد توافق از جمله اهداف مندرج در اعلامیه هزارۀ ملل متحد، توجه ویژه نشان داد؛...»
از سال 2003 به این سو، هر سال در روز جهانی خدمات عمومی، به کشورهایی که در یکی از حوزههای خدمات عمومی فعالیت در خور تقدیری داشته اند، جایزهای تحت عنوان «جایزه خدمات عمومی تعلق میگیرد.
منبع: وبسایت سازمان ملل متحد
هر ساله در نوزدهم آبان/دهم نوامبر، روز جهانی دانش برای صلح و توسعه به منظور نشاندادن نقش مهم دانش در جامعه و نیاز به مشارکتدادن افراد بیشتری از عموم مردم در مباحث شکلدهندۀ مسایل علمی، گرامی داشته میشود.
هدف از روز جهانی دانش برای صلح و توسعه، ارتباط بیشتر جامعه با دانش است تا شهروندان از پیشرفتهای علمی آگاه باشند. هدف دیگر، به علاوه این است که دانشمندان آگاهی ما را از سیارۀ ارزشمند و شکنندهای که آن را خانه خود مینامیم افزایش دهند و به این ترتیب جوامعی که ما در آنها زندگی میکنیم پایدارتر شوند.
این روز فرصتی برای انگیختن همه بخشها حول موضوع دانش برای صلح و توسعه است- از مقامات دولتی تا رسانهها و مدرسهها. یونسکو، قویاً همه را به گرامیداشت این روز، از طریق برگزاری رویدادها و فعالیتهای متعدد دعوت کرده است.
اهداف این روز به طور کلی عبارت اند از:
تقویت آگاهی جمعی حول نقش دانش در جوامع پایدار و برخوردار از صلح
تقویت همبستگی ملی و بینالمللی برای اشتراک دانش بین کشورها
ترویج مشارکت ملی و بینالمللی در استفاده از دانش به نفع جامعه
جلب توجه به چالشهایی که علم با آنها روبروست و افزایش حمایت از راهحلهای علمی
شعار سال 2019 : «دانش آزاد، بدون جاگذاشتن هیچکس»
دانش آزاد تنها مربوط به آزاد بودن دسترسی به دانش برای جامعه پژوهشی نیست، بلکه مانند «دسترسی آزاد» و «اطلاعات آزاد» اشاره به امکان دسترسی آزادانه جامعه به علم دارد.
علیرغم پیشرفتهایی که در سالهای اخیر حاصل شده است، ما همچنان شاهد نابرابریهای بزرگ در داخل و بین نواحی و کشورهای مختلف در دسترسی به دانش، تکنولوژی و اختراعات و استفاده از مزایای آنها هستیم. در مسیر نشاندادن این نابرابریها و کاهش و بستن این شکافها، دانش آزاد یک گام مهم محسوب میشود.
انتقال آزاد اطلاعات، نتایج، فرضیهها و نظرات علمی، در قلب پروسههای علمی قرار دارند. در این زمینه، دانش آزاد یک حرکت جهانی رو به رشد برای قرار دادن دادهها و پژوهشهای علمی در دسترس همگان است.
دانش آزاد، همچنین پتانسیل این را دارد که همکاریها و اکتشافات علمی را افزایش دهد و به کارگیری تکنولوژی را آسان سازد؛ میتوانی یک عامل تحولبخش در دستیابی به اهداف توسعه هزاره خصوصاً در آفریقا، کشورهای در حال توسعه، و کشورهای جزیرهای در حال توسعه باشد.
بیایید «دانش آزاد» را به عنوان ابزاری برای دسترسیپذیری بیشتر دانش، شمول بیشتر روند توسعه علم و فراهمی بیشتر نتایج دانش برای همه، ترویج کنیم!
منبع: وبسایت سازمان ملل متحد ترجمه سیدمهدی امام جمعه
پرونده سلامت الکترونیک ملی برای مراقبتهای اولیه[1]
دکتر نَو پرساود - استادیار پزشکی اجتماعی و خانواده - دانشگاه تورونتو
مجله انجمن پزشکی کانادا - ژانویه 2019
نهاد اقدام سلامت کانادا[2] اعلام کرده است که مراقبتهای سلامت باید متحرک[3] باشند- در حالی که پروندههای سلامت اینطور نیستند. علیرغم هزینههای میلیارد دلاری برای گسترش انتقال اطلاعات بین حوزههای مختلف، در حال حاضر به اشتراکگذاری اطلاعات سلامت عمدتاً نیاز به ارسال از طریق دستگاه نمابر و یا ارسال به صورت نامه دارد. مراقبتها اغلب بر اساس اطلاعات ناکامل صورت میگیرند: بیماران تلاش میکنند واکسنهایی که دریافت کردهاند را به خاطر بسپارند؛ رادیوگرافیها به دلیل عدم دسترسی به نتایج تکرار میشوند؛ و پزشکان خانواده تلاش میکنند اتفاقاتی که طی بستری در بیمارستان یا مراجعه به اورژانسها اتفاق افتاده را به هم دیگر مرتبط سازند.
خبر خوب این است که بیشتر مراقبین سلامت در حال حاضر از پرونده الکترونیک سلامت استفاده میکنند. خبر بد این که هیچ هماهنگیای در استفاده از آنها وجود ندارد. حتی بعضی پزشکان برای خودشان پرونده الکترونیک سلامت ساختهاند. در نتیجه، پزشکان در حال حاضر برای بایگانی مراقبتها، پروندههای بیمارستانی، نتایج آزمایشگاهی و رادیولوژی و نسخهها از تعداد بیشماری از سیستمهای جداگانه استفاده میکنند. سیستمهایی که اغلب امکان برقراری ارتباط با یکدیگر ندارند.
در دهه اخیر، گزارشهای زیادی درباره استانداردهای مربوط به «قابلیت همکاری»[4] به نحوی که اطلاعات بتواند بین سیستمها جابجا شود، نوشته شد، اما تکرار این شعار نهایتاً منجر به ایجاد «قابلیت همکاری» نشد. تعداد زیاد راهحلهای ارائهشده، تبدیل به یک مشکل جدید شده است؛ بسیار زیاد برای یک پرونده الکترونیک سلامت واحد برای هر بیمار.
به جای افزودن یک لایۀ دیگر به یک سیستمِ به کلی پیچیده، ما باید این سیستم را مجدداً از اول بسازیم و از اطلاعات مراقبتهای اولیه شروع کنیم. باید یک سیستم واحد را انتخاب کنیم و آن را به پرونده الکترونیک سلامت ملی برای مراقبتهای اولیه تبدیل کنیم. اگر تمامی ارائهدهندگان مراقبتهای سلامت از این سیستم استفاده کنند، میلیاردها دلار پولی که در حال حاضر برای سیستمهای خودشان یا برای ارتباط آنها با یکدیگر خرج میکنند، میتواند برای بهبود سیستمی که همه استفاده میکنند خرج شود.
اگرچه چنین انتقالی دردناک خواهد بود، یک پرونده سلامت واحد به وضوح میتواند مشکلات لاینحل را حل کند. به اشتراکگذاری پروندهها بین واحدهای ارائه مراقبتهای اولیه آسانتر خواهد شد و فایده اضافی آن نیز شکلگیری نظام یکسان دادهها برای مقاصد پژوهشی خواهد بود. از آنجا که دسترسی به اطلاعات مراقبتهای اولیه کیفیت مراقبتهای تخصصی و بیمارستانی را افزایش خواهد داد، این مسأله انگیزهای برای این مراکز خواهد بود تا با این پروندۀ سلامت جدید ارتباط برقرار کرده و آن را با اطلاعات مرتبط پر کنند که این نیز متقابلاً کیفیت مراقبتهای اولیه را افزایش خواهد داد.
ما میتوانیم از سیستمهای بزرگ مراقبت سلامت که به سمت یک پرونده الکترونیک سلامت واحد رفتهاند، بیاموزیم. دپارتمان امور کهنهسربازان ایالات متحده یک پرونده الکترونیک سلامت ملی را در سال 1999 پیادهسازی کرد، و در نتیجۀ آن، بر اساس یک مطالعۀ مشاهدهای، فراهمی اطلاعات مورد نیاز طی مراجعات بالینی، تا 40% افزایش پیدا کرد. طرحهایی که سال گذشته برای رهاکردن این سیستم سفارشی و انتقال به سیستم اختصاصی وزارت دفاع ایالات متحده اعلام شده بود، با توجه به هزینۀ صدها میلیون دلاری که برای بهبود قابلیت همکاری بین این دو سیستم شد، با شکست مواجه شد. SingHealth ، یکی از دو شاخۀ اصلی سلامت در سنگاپور، یک پروندۀ الکترونیک سلامت واحد را برای نزدیک به 4 میلیون مراجعه پزشکی در بیمارستانها و مراجعات سرپایی، به کار میبرد.
اگرچه برخی پزشکان در صورت استفاده از سیستمی که برایشان درنظر گرفته شده، احساس راحتی خواهند کرد، احتمالاً بقیه آنها با تصمیمی که اشتغال روزانۀ آنها را تحت تأثیر قرار داده و توسط افرادی که از تفاوتهای ظریف محلی اطلاع ندارند، گرفته شده است، مقابله خواهند کرد. اما در حال حاضر، امکان انتخاب سیستم اطلاعات سلامت و نیز خود راهحلهایی که (برای حل مشکل) از بودجۀ عمومی استفاده کردهاند، منجر به بههمریختگی زیادی شده است.
اعمال یک سیستم اطلاعات سلامت واحد، مستلزم انتخاب از میان برنامههای اختصاصی و شمار کوچکتری از برنامههای متن باز[5] خواهد بود. اطلاعات واردشده از پزشکان و بیماران در این تصمیمگیری حائز اهمیت حیاتی است- و توافق بر سر یک پرونده الکترونیک سلامت واحد مانع از اختصاصیسازی[6]هایی که منطبق با نیازهای محلی هستند، نخواهد شد.
انتخاب یک نرمافزار متن باز، از وابستگی به دارندگان یک محصول اختصاصی جلوگیری خواهد کرد، چرا که کدهای منبع آزادانه در دسترس باقی خواهند ماند و هر فروشندهای میتواند خدمات پشتیبانی و اختصاصیسازی برای کاربران را به ایشان ارائه دهد. مثالهایی از نرمافزارهای سلامت الکترونیک با متن باز که در حال حاضر استفاده میشوند عبارت اند از: نرمافزار OSCAR که توسط دانشگاه مکمستر توسعه داده شده و در حال حاضر به صورت گسترده در کانادا استفاده میشود، و نرمافزار OpenEMR که توسط تیمی در ایالات متحده نوشته شده است.
باید به نهاد Canada Health Infoway [7]، که یک موسسه سراسر کانادایی است و به دولتهای استانی و ایالتی گزارش میدهد و مسئول پیشبرد راهکارهای مربوط به سلامت دیجیتال است، اختیارات ویژه داده بشود تا یک سیستم سلامت الکترونیک واحد را -با در بر داشتن اطلاعات همه پزشکان و بیماران- انتخاب کرده و توسعه دهد تا در همۀ مراکز مراقبتهای اولیه سلامت در کانادا مورد استفاده قرار گیرد. استانها و ایالتها، برای مراقبتهای اولیه باید تنها به این پرونده الکترونیک سلامت سرمایه اختصاص دهند. اگر ما واقعاً دغدغۀ بهبود سلامت کاناداییها را داریم، چنین حرکت چشمگیری مورد نیاز است.
[1] این مقاله چنان که ذکر شده است در شماره 191 مجله انجمن پزشکی کانادا چاپ شده که در اینجا به نقل از وبسایت کتابخانه پزشکی ملی ایالات متحده آورده شده است. برای دسترسی به اصل مقاله اینجا را ببینید.
[2] Canada Health Act ؛ کمیسیونی در پارلمان کانادا که مسئول تنظیم مقررات بیمههای سلامت است
[3] portable
[4] interoperability
[5] Open source
[6] customization
[7] یک نهاد مستقل و غیرانتفاعی کانادایی که تسریع در اعمال سلامت دیجیتال از اهداف آن است.
دوم آبان ماه، روز جهانی فلج اطفال
دوم آبان ماه (بیست و چهارم اکتبر)، روز جهانی فلج اطفال است. این روز بیش از یک دهه پیش در سالروز تولد یوناس سالک، محقق و ویروسشناس امریکایی است که برای اولین بار تیمی را برای دستیابی به واکسن فلج اطفال رهبری کرد. استفاده از واکسن ساختهشده از ویروس غیرفعال و و به دنبال آن استفاده گسترده از واکسن خوراکی فلج اطفال، به بنیانگزاری پروژه ریشهکنی فلج اطفال (GPEI) در سال 1988 منجر شد.
اما فلج اطفال چیست؟
فلج اطفال (polio یا poliomyelitis) یک بیماری فلجکننده و بالقوه کشنده است که هنوز در برخی از نقاط جهان کودکان را تهدید میکند. این ویروس به سیستم عصبی حمله میکند و میتواند طی چند ساعت منجر به فلج کامل شود. این بیماری قابلیت درگیری افراد در همه گروههای سنی را دارد ولی عمدتاً کودکان زیر پنج سال را درگیر میکند. فلج اطفال قابل درمان نیست، ولی با استفاده از واکسن قابل پیشگیری است. برخلاف بسیاری از بیماریها، فلج اطفال را میتوان «ریشهکن» کرد.
پروژه جهانی ریشهکنی فلج اطفال، از سی سال گذشته با همین هدف و با همکاری سازمانهای جهانی، نهادهای خصوصی و غیرانتفاعی و همچنین دولتها آغاز به کار کرد. این پروژه با جذب سرمایهای در حدود 1/9 میلیارد دلار از فعالان اقتصادی و متخصصان داوطلب و دریافت حدود 8 میلیارد دلار از دولتها توانست از بیش از 2/5 میلیارد کودک در 122 کشور در برابر این بیماری فلجکننده محافظت کند.
وضعیت فلج اطفال در حال حاضر
همکاریها در پروژه جهانی ریشهکنی فلج اطفال منجر شد که طی حدود سی سال موارد ابتلا به این بیماری 99/9 درصد کاهش پیدا کند و از رقم 350,000 مورد در سال 1988 به تنها 33 مورد در سال 2018 برسد که همه آنها به واسطه ابتلا به ویروس وحشی ایجاد شدهاند. این بیماری در حال حاضر تنها در دو کشور افغانستان و پاکستان گزارش میشود که عمدتاً به شرایط ویژه این کشورها، مانند ناآرامی سیاسی، جمعیتهای کوچرو، حملونقل دشوار و در برخی شرایط سدهای لجستیکی مربوط میشود. امید میرود که با منابع کافی، همکاری دولتهای ملی و ابتکاراتی که در زمینه ارتقای دسترسی به مناطق دوردست انجام میشود، این بیماری در آینده نزدیک به طور کامل در جهان ریشهکن شود.
به نظر میرسد پروژه ریشهکنی فلج اطفال موفق بوده و در شرف دسترسی کامل به اهداف تعیینشده باشد. با این حال، زیرساختهایی که برای ریشهکنی فلج اطفال فراهم شده اند، در حال حاضر برای درمان و پیشگیری از سایر بیماریها نیز استفاده میشوند و اثرات پایداری در بهداشت عمومی خواهند داشت.
در خصوص وضعیت فلج اطفال در ایران، گفتنی است که با وجود همجواری با دو کشوری که این بیماری همچنان در آنها مشاهده میشود، از سال 1379 تا کنون هیچ موردی از ابتلای به این بیماری در کشور گزارش نشده است. با توجه به همجواری مذکور، در سال 1397 طرح واکسیناسیون تکمیلی در استانهای جنوبی و شرقی کشور طی دو مرحله انجام شد. به علاوه، از سال 1395 واکسیناسیون تزریقی نیز تدریجا در استانها آغاز شده است.
در دورانی که نابرابری درآمد در جهان در حال افزایش است، خوب است که راهحلهای که برای این نابرابری وجود دارند، یادآوری شوند. مدل «تعاونی»، از آنجا که در هستۀ خود جنبههای توسعۀ پایدار را در بر دارد و بر اساس ارزشها و اصول اخلاقی بنا شده است، مهمترین این راهحلهاست.
روز جهانی تعاونیها یک گرامیداشت سالانه برای حرکتهای تعاونی است که از سال 1923 در اولین شنبه ماه ژوئیه برگزار میشود. از سال 1995 سازمان ملل متحد و اتحادیۀ جهانی تعاونیها از طریع کمیتۀ ترویج و پیشبرد تعاونیها (COPAC) شعاری را برای این روز طراحی میکند. این کمیته یک همکاری چندجانبه بین سازمانهای خصوصی و دولتی در سطح جهان است که از شرکتهای تعاونی مردمنهاد و خودگردان به عنوان رهبرانی در فرآیند توسعۀ پایدار حمایت و پشتیبانی میکند و اتحادیه جهانی تعاونیها یک عضو بنیانگزار آن است.
هدف این گرامیداشت، افزایش آگاهی دربارۀ تعاونیهاست. این رویداد بر مشارکت جنبشهای تعاونی برای حل مشکلات اساسیای که سازمان ملل متحد آنها را نشان داده است، با هدف تقویت و گسترش همکاری بین جنبش جهانی تعاونی و سایر بازیگران، تأکید میکند.
شعار سال 1398/2019 : تعاونیها برای کار شایسته
در پانزده تیر/ششم ژوئیه امسال، ما آیندهای را جشن میگیریم که برای آن توسعۀ انسانی و عدالت اجتماعی در اولویت باشند. از طریق این رویداد، سیاستگزاران، سازمانهای مدنی و عموم مردم به طور کلی میتوانند یاد بگیرند که تعاونیها چگونه میتوانند در فضای کار شایسته مشارکت کنند. اشتغال تعاونی بیش از یک پدیدۀ حاشیهای است.
بنابر آخرین برآوردها، تعاونیها در سرتاسر جهان 279 میلیون نفر را استخدام کردهاند یا منبع اصلی درآمد آنها هستند- یعنی حدود 10% از کل جمعیت شاغل.
جدای از این آمارها، مطالعات مختلف ثابت کردهاند که در مقایسه با اشتغال در سایر بخشها، مشاغل تعاونی:
• معمولاً طی زمان پایدارتر هستند. • شکاف کمتری بین پرداختی موقعیتهای شغلی بالاتر و پایینتر را نشان میدهند. • توزیع آنها بین شهر و روستا برابرتر است.
روزهای جهانی موقعیتهایی برای آموزش عموم دربارۀ مسائل مهم است تا ارادۀ سیاسی و منابع را در جهت مشکلات جهانی به حرکت درآورد و همچنین دستاوردهای انسانی را گرامی بدارد و تقویت کند. بنیان روز جهانی تعاونیها به قبل از تشکیل سازمان ملل متحد برمیگردد، اما سازمان ملل متحد این روز را به عنوان یک ابزار قدرتمند تبلیغاتی پذیرفته است.
کودکان باید به رویاهایشان مشغول باشند، نه به کار در زمین! *
سازمان جهانی کار (ILO) روز جهانی مبارزه با کار کودکان را در سال 2002 ابداع کرد تا توجهها را به گسترۀ کار کودکان و اقدامات و تلاشهایی که باید برای محو آن انجام شود، جلب کند. هر سال در دوازدهم ژوئن/بیست و دوم خرداد، این روز جهانی، دولتها، کارفرمایان، تشکلهای کارگری، جوامع مدنی و میلیونها نفر در سراسر جهان را فرامیخواند تا وضعیت بد کودکان کار و آنچه را که باید برای کمک به آنها انجام شود، برجسته کند.
اهداف توسعۀ پایدار (Sustainable Development Goals ; SDG) که در سال 2015 توسط رهبران جهان تصویب شد، از جمله شامل تعهدات جدیدی برای پایان دادن به کار کودکان است. بند هفتم از هدف هشتم (8.7) از این اهداف جامعۀ جهانی را به «اقدامات فوری و مؤثر برای ریشهکنی کار اجباری، بردگی مدرن و قاچاق انسان، محکمساختن ممنوعیت و ریشهکنی بدترین اشکال کار کودکان، از جمله استخدام و استفاده از کودکان سرباز، و پایان دادن به همه اشکال کار کودکان تا سال 2025» فرا میخواند.
شعار سال 2019/1398 : کودکان باید به رؤیاهایشان مشغول باشند، نه به کار در زمینها
تا امروز، 152 میلیون کودک همچنان مشغول به کار اند. اگر چه کار کودکان تقریباً در هر زمینهای وجود دارد، اما از هر ده کودک کار، هفت نفر از آنها مشغول به کار کشاورزی هستند.
در سال 2019/ 1398 ، سازمان جهانی کار، صدمین سال پیشرفت عدالت اجتماعی و ترویج کار شایسته را جشن میگیرد. روز جهانی مبارزه با کار کودکان به پیشرفتهای به دست آمده در کمک سازمان جهانی کار به کشورها برای مقابله با کار کودکان در صد سال گذشته مینگرد. از ابتدای تأسیس این سازمان در سال 1919/ 1298 ، محافظت از کودکان در قانون اساسی سازمان جهانی کار مندرج بوده است. یکی از اولین کنوانسیونهای تصویبشده توسط این سازمان، دربارۀ حداقل سن کار بوده است.
در این روز جهانی، ما همچنین به آینده و به هدف 8.7 اهداف توسعۀ پایدار ملل متحد نگاه میکنیم که توسط جامعۀ بینالملل ابداع شده و به پایاندادن به همۀ اشکال کار کودکان تا سال 2025 فرامیخواند. در حمایت از میثاق 8.7 ما خواستار اقدامات فوری برای پرداختن به چالشهای باقیماندهای که جامعۀ جهانی برای ریشهکنی کار کودکان باید با جدیت به آنها بپردازد، هستیم. گزارش تازهمنتشرشدۀ سازمان جهانی کار، این مسیر را همراه با رویکردهای سیاستگذارانه و پاسخها مشخص کرده است.
سال 2019 همچنین بیستمین سال تصویب کنوانسیون سازمان جهانی کار دربارۀ بدترین اشکال کار کودکان (شماره 189 - مصوب 1999) است. این کنوانسیون که تنها کشورهای معدودی هنوز آن را تصویب نکردهاند، بسیار به تصویب جهانی نزدیک است. در این روز جهانی ما خواستار تصویب و پیادهسازی کامل کنوانسیون شماره 189 و کنوانسیون «حداقل سن» سازمان جهانی کار (شماره 138 - مصوب 1973) هستیم. ما همچنین تصویب پروتکل 2014 دربارۀ کار اجباری را که هم از کودکان و هم از بزرگسالان حمایت میکند، تشویق میکنیم.
* این نوشتار ترجمهای از بیانیه مربوط به این روز در وبسایت سازمان ملل متحد است.
افقها را گسترش دهید، نگرشها را عوض کنید!*
روز جهانی دختران در فناوری ارتباطات ابتکاری است با حمایت همۀ دولتهای عضو اتحادیه جهانی ارتباطات در مصوبه عالی شماره 70 (بازنگری در سال 2018، دوبی)، با هدف تشویق و توانمندسازی دختران و زنان جوان در مطالعات و مشاغل حوزۀ روبهشدِ ارتباطات و فناوری اطلاعات. تا هم زنان جوان و هم شرکتهای فناوری را در به دست آوردن منافعِ مشارکت بیشتر زنان در بخش ICT توانا سازد.
این روز از سال 2011 هر ساله در چهارمین پنجشنبه ماه آوریل گرامی داشته میشود و امسال دبیر کل اتحادیه جهانی ارتباطات همه دولتهای عضو اتحادیه، فعالان این حوزه، سازمانها و دانشگاهها را به برگزاری رویدادهایی که زنان جوان بیشتری را به این حوزه جذب کند، دعوت کرده بود.
بیش از 357000 زن جوان در بیش از 11000 رویداد مربوط به این روز در 171 کشور جهان شرکت کردند. وزارتخانههای دولتی، مسئولین ملی حوزه ICT، شرکتهای ICT، نهادهای دانشگاهی، آژانسهای سازمان ملل متحد و سازمانهای غیردولتی (NGOها) در سرتاسر جهان به تلاش جهانی و گرامیداشت روز جهانی دختران و فناوری ارتباطات فراخوانده شده بودند.
اتحادیه جهانی ارتباطات (ITU)، تخمین میزند که در 10 سال آینده، بیش از دو میلیون شغل مربوط به تخصصهای حوزۀ دیجیتال وجود خواهد داشت و در حال برنامهریزی برای تشویق زنان جوان برای ورود به این حوزه از طریق فراهم آوردن مهارتهای دیجیتال برای آنان است.
زنان و دخترانی که برنامهنویسی، توسعه نرمافزار و علوم کامپیوتری را یاد میگیرند، برای کار در یک شغل موفق در حوزۀ ICT بسیار مناسب هستند. همچنین مهارتهای پیشرفته در حوزۀ دیجیتال در حال حاضر به سرعت در حال تبدیلشدن به یک مزیت برای دانشجویان در تقریباً هر رشتۀ دیگری هستند که ممکن است این حوزه را انتخاب کنند. مهارتهای حوزۀ دیجیتال به دخترانِ آموزشدیده ابزاری در بازار رقابتی کار میدهد و برای آنان دستمزد بالاتر و انعطاف شغلی بیشتر را فراهم میکند.
هولین ژائو، دبیرکل اتحادیه جهانی ارتباطات میگوید: «به عنوان مسئول آژانس ملل متحد در حوزۀ ICT و یک مدافع برابری جنسیتی، من در تلاش برای پیشرفت در برابری جنسیتی بیرون و درون اتحادیه جهانی ارتباطات هستم. برابری جنسیتی نه تنها برای تضمین این که هیچکس نادیده گرفته نمیشود کلیدی است، بلکه یک عنصر اساس برای موفقیت در هر یک از اهداف توسعۀ پایدار محسوب میشود».
امسال، اتحادیه جهانی ارتباطات، روز جهانی دختران در فناوری ارتباطات را در مقر کمیسیون اتحادیه آفریقا در آدیسآبابا، اتیوپی برگزار کرد.
* شعار روز جهانی دختران در فناوری ارتباطات
پوشش جهانی سلامت: همهکس، همهجا
پوشش جهانی سلامت هدف شمارۀ یک سازمان بهداشت جهانی است. کلید دستیابی به این هدف تضمین این است که هر کس بتواند هر زمان که نیاز داشت به مراقبتهای درمانی مورد نیاز دقیقاً در بطن جامعه دسترسی داشته باشد. در حال حاضر در کشورهای همۀ مناطق جهان در این زمینه پیشرفتهایی در حال وقوع است اما همچنان میلیونها نفر به طور کلی به مراقبتهای بهداشتی دسترسی ندارند. میلیونها نفر دیگر مجبور به انتخاب بین مراقبتهای بهداشتی و سایر نیازهای روزانه نظیر غذا، لباس و حتی مسکن هستند. به همین دلیل سازمان بهداشت جهانی برای روز جهانی بهداشت امسال، بر پوشش همگانی سلامت تمرکز کرده است. آنچه در ادامه میخوانید، بخشهایی از مفاهیم اساسی این برنامه است که توسط سازمان جهانی بهداشت منتشر شده است:
این برنامه به طور کلی دربارۀ چیست؟
روز جهانی بهداشت فرصتی برای گرامی داشتن مسألۀ سلامت و بهیادآوری این مسأله به رهبران جهانی است که همۀ افراد باید قادر به دستیابی به مراقبتهای بهداشتی و درمانی باشند، هر زمان و هر کجا که به آن نیاز داشته باشند.
رویدادهای حمایتی در سرتاسر جهان برای تبلیغ جنبش #سلامتبرایهمه (#HealthForAll) برگزار میشوند. برای برجستهکردن هدف ما برای دستیابی به جهانی عادلانهتر و سالمتر که در آن هیچکس نادیده گرفته نمیشود.
تمرکز بر برابری و همبستگی خواهد بود. و همچنین بر افزایش انتظارات در راستای سلامت برای همه و در همهجا با نشاندادن شکافهای موجود در ارائۀ خدمات و تأکید بر نادیدهنگرفتن هیچ یک از افراد.
شعار امسال روز جهانی بهداشت سلامت برای همه- همهکس و در همهجا
چرا پوشش همکانی سلامت و مراقبتهای بهداشتی اولیه؟
پوشش همگانی سلامت به این معنی است که همه مردم هر کجا و هر زمان که نیاز داشته باشند، بدون سختیهای مالی، به خدمات سلامت دسترسی داشته باشند. ما باور داریم که چنین چیزی ممکن است و با مراقبتهای بهداشتی اولیه آغاز میشود. مراقبتهای بهداشتی رویکردی همهجانبه (برای تکتک افراد جامعه) به بهداشت و سلامت و با محوریت نیازها و اولویتهای افراد، خانوادهها و جوامع است. برای این که «سلامت برای همه» تبدیل به یک واقعیت شود، نیاز است تا دولتها بر روی مراقبتهای بهداشتی اولیۀ باکیفیت و در دسترس سرمایهگذاری کنند. کارکنان بخش سلامت باید از بیماران مراقبت و حمایت کنند و به آنها بیاموزند که سالم شوند و سالم بمانند. افراد و جوامع نیاز به توانمندسازی دارند تا مراقب سلامت خودشان باشند.
سلامت انسان یک حق است. در کنار هم، ما میتوانیم «سلامت برای همه» را به یک واقعیت تبدیل کنیم.
اهداف
برای اطلاعات بیشتر و کاملتر، به بیانیه سازمان جهانی بهداشت مراجعه کنید.
منبع: وبسایت سازمان بهداشت جهانی
دیابت هر خانوادهای را درگیر میکند!
14 نوامبر/23 آبان روز جهانی دیابت و 13 آبان تا 13 آذر (ماه نوامبر)، ماه جهانی آگاهی درباره دیابت است. «دیابت و خانواده» شعار این روز/ماه در دو سال پیش رو (2019-2018 / 1398-1397) است. بازه زمانی دو ساله برای این انتخاب شده است که برنامهریزی، توسعه، ترویج و مشارکت برای این شعار به بهترین نحو صورت بگیرد. مواد و اقداماتی که فدراسیون جهانی دیابت (IDF) در این دو سال پی خواهد گرفت، در جهت این اهداف خواهند بود:
افزایش آگاهی درباره تأثیری که دیابت بر روی خانواده و شبکه حمایتی افراد مبتلا دارد.
ترویج نقش خانواده در مدیریت، درمان، پیشگیری و آموزش دیابت.
در حال حاضر بیش از 450 میلیون نفر در دنیا با دیابت زندگی میکنند. بیشتر این موارد، دیابت نوع 2 هستند که با فعالیت فیزیکی، رژیم غذایی سالم و متعادل و ارتقای سطح بهداشت محیط زندگی قابل پیشگیری است. خانوادهها در توجه به فاکتورهای خطر قابل تغییر دیابت نوع 2 نقش کلیدی دارند و باید آموزش، منابع و محیط لازم برای زندگی با سبک سالم برای آنها فراهم شود.
از هر دو فرد مبتلا به دیابت نوع 2، بیماری یک نفر تشخیص داده نشده است. تشخیص زودهنگام و درمان در جلوگیری از وقوع عوارض دیابت و دستیابی به نتایج سالم کلیدی هستند. تمام خانوادهها به صورت بالقوه در معرض دیابت هستند و بنابراین آگاهی از نشانهها، علایم و عوامل خطر همه انواع دیابت برای تشخیص زودهنگام آن حیاتی هستند.
دیابت میتواند برای فرد و خانواده گران تمام شود. در بسیاری از کشورها، هزینه تزریق انسولین و پایش روزانه میتواند نیمی از درآمد در دسترس خانوار را مصرف کند و دسترسی منظم و مقرون به صرفه به داروهای دیابت برای بسیاری ممکن نیست. بنابراین بهبود دسترسی بهصرفه به داروها و مراقبتهای مرتبط با دیابت برای اجتناب از افزایش هزینهها برای فرد و خانواده - که بر روی نتایج نهایی سلامت تأثیر میگذارد- ضروری است.
کمتر از یک نفر از هر چهار نفر اعضای خانواده به برنامههای آموزش دیابت دسترسی دارند. نشان داده شده است که حمایت خانواده تأثیر قابل توجهی در ارتقای نتایج بهداشتی درمانی در افراد دیابتی دارد. به این ترتیب، مهم است که آموزش مداوم در خصوص حمایت و خودمراقبتی، برای همه افراد دیابتی و خانوادههایشان قابل دسترس باشد تا تأثیرات عاطفی بیماری را که میتواند روی کیفیت زندگی اثر منفی داشته باشد، کاهش پیدا کند.
در روز/ماه جهانی دیابت، چطور میتوانیم به گسترش آگاهی و توجه درباره دیابت کمک کنیم؟
روز جهانی دیابت، یک فرصت جهانی است که در آن، افراد دیابتی، متخصصان بهداشت و درمان، حامیان مقابله با دیابت، رسانهها، افکار عمومی و نهادهای دولتی در مبارزه با دیابت با یکدیگر متحد شوند.
مشارکت در برنامههای روز/ماه جهانی دیابت، برای موفقیت این کمپین ضروری است و میتواند بسیار جالب و نتیجهبخش باشد. بعضی از ایدههایی که برای مشارکت در این مناسبت میتوان انجام داد عبارتند از:
در ایران نیز، از 23 تا 25 آبانماه، نخستین کنگره بینالمللی روز جهانی دیابت به میزبانی دانشگاه آزاد اسلامی اردبیل در شهر اردبیل برگزار میشود.
منبع: وبسایت فدراسیون جهانی دیابت
«چیزی که در ذهنت است را بگو»
این شعار امسال روز جهانی آگاهی از لکنت زبان است. سیام مهرماه/بیستودوم اکتبر امسال، بیستمین سالروز برگزاری این مناسبت است. این روز از سال ۱۹۹۸ و به ابتکار سازمان جهانی لکنت زبان، با هدف ایجاد آگاهی عمومی بیشتر درباره لکنت زبان، نحوه برخورد با آن و یافتههای علمی جدید در این رابطه، برگزار میشود. بنیاد لکنت زبان، اطلاعات و راهنماییهای عمومی مناسبی درباره لکنت منتشر کرده است که بخشی از آنها را در ادامه میخوانیم:
افسانههایی درباره لکنت زبان!
بسیاری از مردم درباره لکنت زبان و افرادی که لکنت زبان دارند، عقایدی دارند که با واقعیتهای علمی سازگار نیست؛ مثلاً این که:
راهنماییهایی برای صحبتکردن با کسی که لکنت زبان دارد:
لکنت زبان ممکن است مشکل سادهای به نظر برسد که با توصیههای ساده قابل حل است؛ در حالی که برای بسیاری از بزرگسالان، میتواند یک وضعیت مادامالعمر باشد. در گفتگو با مخاطبی که لکنت زبان دارد، این راهها میتوانند «کمککننده» باشند.
۱- از جملاتی مثل «آرامتر صحبت کن»، «نفس بکش»، «آرام باش» و ... استفاده نکنید. این توصیههای ساده میتوانند تحقیرآمیز تلقی شوند و اصلاً کمککننده نیستند.
۲- سعی کنید با رفتار خود کاری کنید که او بفهمد شما به آن چیزی که میگوید توجه میکنید- نه اینکه آن را چطور بیان میکند.
۳- ارتباط چشمی طبیعی را حفظ کنید و به صورت طبیعی و صبورانه منتظر بمانید تا حرف او تمام شود.
۴- ممکن است تمایل پیدا کنید که جملات او را تکمیل یا کلمهگذاری کنید. سعی کنید این کار را نکنید.
۵- حواستان باشد که کسانی که لکنت زبان دارند معمولاً در کنترل حرفزدنشان پشت تلفن مشکل بیشتری دارند. در این مواقع صبور باشید. اگر تلفن را برمیدارید و چیزی نمیشنوید، مطمئن شوید که پشت خط کسی نیست که لکنت دارد و تلاش میکند قبل از اینکه شما قطع کنید، مکالمه را شروع کند.
۶- بدون عجله صحبت کنید. اما نه آنقدر آرام که غیرطبیعی به نظر برسد. این کار باعث ایجاد ارتباط مناسب میشود.
منبع: وبسایت بنیاد لکنت زبان
«اقدامات ما، آیندهمان را میسازند؛ رساندن گرسنگی به صفر تا 2030 ممکن است!»
بیستوچهارم مهر/شانزدهم اکتبر امسال، هفتادوسومین سالروز سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد (FAO) و سیوهشتمین «روز جهانی غذا» ست. این نامگذاری در سال 1980/1359 طی مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل متحد با هدف توجه به تأمین غذا به عنوان لازمۀ سلامت و حیات و یکی از نیاز اساسی انسان، صورت گرفت.
شعار امسال روز جهانی غذا، تأکید بر یکی از مهمترین موارد ذکر شده در سند «اهداف توسعه پایدار تا 2030»، یعنی «رساندن گرسنگی به صفر» است. به همین مناسبت، بعضی اطلاعات و راهکارهایی که سازمان فائو برای شناخت چالش گرسنگی در جهان و راههای رفع این چالش پیشنهاد کرده است را با هم میخوانیم:
«در سپتامبر سال 2015 میلادی، 193 کشور عضو سازمان ملل متحد به «17 هدف توسعه پایدار» متعهد شدند. یکی از این اهداف، رساندن گرسنگی به صفر تا سال 2030 است.
منبع: وبسایت سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد (FAO)
نهم مهرماه؛ روز جهانی سالمندان
حدود هفتصد میلیون نفر از مردم دنیا در حال حاضر بیش از شصت سال دارند. تا سال 2050 این رقم به دو میلیارد نفر، بیش از بیست درصد از جمعیت زمین میرسد. افزایش جمعیت سالمندان بیش از همه در آسیا با داشتن بیشترین جمعیت سالمند و سریعتر از همه در آفریقا با بیشترین رشد نسبی اتفاق خواهد افتاد. با در نظرداشتن این مسأله، اهمیت افزایش توجه به نیازها و مشکلاتی که افراد سالمند با آن مواجهند بدیهی به نظر میرسد. بسیار مهم است که مشارکت اکثریت مردان و زنان سالمند در جامعه، در صورت وجود تضمینهای مناسب ادامه یابد. حقوق انسانی هستۀ اساسی تلاشها در این راستا محسوب میشود.
با توجه به اصل اساسیِ «هیچکس را پشت سر نمیگذاریم»، که توسط دبیرکل سازمان ملل اعلام شده است، دانستن این مسأله ضروری است که وضعیت جمعیتی برای توسعه پایدار اهمیت دارد و دینامیکهای جمعیتی چالشهای توسعهای مختلفی را که جهان در قرن بیستویکم با آن مواجه میشود را تعیین میکند. اگر هدف ما این است که «آیندهای را بسازیم که میخواهیم»، باید جمعیت بالای شصت سالی که تا سال 2030 به 4/1 میلیارد نفر میرسند را در نظر بگیریم.
تقدیر از پیشکسوتان حقوق سالمندان
اعلامیه جهانی حقوق بشر امسال هفتاد ساله میشود. مدافعان حقوق سالمندان، در روزهایی که این اعلامیه تصویب میشد متولد شدهاند. آنها به اندازه تفاوتهای جوامعی که در آن زندگی میکنند، با یکدیگر تفاوت دارند. از کسانی که برای حقوق سالمندان در پایینترین بخشهای جامعه تلاش کردهاند تا چهرههای شناختهشده در سطوح جهانی. همۀ آنها باید برای تلاش و تعهدشان برای ساختن جهانی رها از ترس و نیاز مورد قدردانی قرار گیرند.
شعارهای روز جهانی سالمندان در سال 2018 عبارتند از:
ترویج حقوق مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و معنایی که این اعلامیه در زندگی سالمندان پیدا میکند؛
افزایش شناخت فعالان حقوق سالمندان که برای افزایش بهرهمندی این گروه از حقوق انسانیشان در همهجا و نه فقط در مورد کسانی که از آنها تأثیر میپذیرند، تلاش میکنند؛
بازتاب پیشرفتها و چالشهای تأمین بهرهمندی کامل و برابر سالمندان از حقوق بشر و آزادیهای بنیادی؛ و
مشارکتدادن مخاطبان در سرتاسر جهان برای بسیج مردم در تلاش برای تأمین حقوق انسانی در همه مراحل زندگی.
جهت اطلاع: به طور کلی روانشناسان طبقهبندیهای متعددی برای مراحل زندگی انسان دارند. یکی از رایجترین این طبقهبندیها به این صورت است: 1- شیرخواری (بدو تولد تا 18 ماهگی)، 2- کودکی اولیه (18 ماهگی تا 3 سالگی)، 3- کودکی میانه (3 تا 5 سالگی)، 4- کودکی متأخر (5 تا 12 سالگی)، 5- نوجوانی (12 تا 20 سالگی)، 6- برزگسالی اولیه (20 تا 30 سالگی)، 7- بزرگسالی متأخر (30 تا 45 سالگی)، 8- سالمندی (بعد از 65 سالگی)
تصویر: شرکتکنندگان مراسم روز جهانی سالمندان در سال 2015
بر اساس آمار فدراسیون جهانی ناشنوایان، در حال حاضر حدود ۷۲ میلیون ناشنوا در جهان هستند که بیش از هشتاد درصد آنان در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند. آنها در مجموع از بیش از ۳۰۰ زبان اشارۀ مختلف استفاده میکنند.
زبانهای اشاره، زبانهای طبیعی کاملاً تکاملیافته و از لحاظ ساختاری متمایز از زبانهای گفتاری هستند. یک زبان اشارۀ بینالمللی نیز وجود دارد که توسط ناشنوایان در جمعهای بینالمللی و به طور غیررسمی در زمان سفر و اجتماعیشدن استفاده میشود. این زبان یک زبان اشارۀ ترکیبی است که به اندازۀ زبانهای اشاره طبیعی پیچیده نیست و واژگان محدودی دارد.
کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت، استفاده از زبانهای اشاره را به رسمیت شناخته و ترویج میکند. این کنوانسیون تأکید میکند که زبانهای اشاره از نظر مرتبه با زبانهای گفتاری در یک موقعیت قرار دارند و تمام اعضای رسمی را ملزم میسازد که آموزش زبانهای اشاره را به رسمیت شناخته و هویت زبانی جامعه ناشنوایان را ترویج کنند.
مجموع عمومی ملل متحد، روز ۲۳ سپتامبر/اول مهر را به عنوان روز جهانی زبانهای اشاره اعلام کرده است تا آگاهی عمومی دربارۀ اهمیت زبانهای اشاره در شناسایی حقوق انسانی ناشنوایان را افزایش دهد.
اولین روز جهانی زبانهای اشاره در همین امسال، سال ۲۰۱۸ با شعارِ «با زبانهای اشاره، همه به طور یکسان در کنار هم هستیم» گرامی داشته میشود.
مصوبهای که این روز را تعیین کرده است، اذعان میکند که دسترسی سریع به زبان اشاره و خدماتی که به زبان اشاره باشند، از جمله آموزش عالی در دسترس به زبان اشاره، برای رشد و پیشرفت افراد ناشنوا حیاتی و برای دستیابی به اهداف توسعهای مورد توافق در سطح جهانی، ضروری است. این مصوبه، اهمیت حفظ زبانهای اشاره به عنوان بخشی از تنوع زبانی و فرهنگی را به رسمیت میشناسد و همچنین بر اصل «بدون حضور ما، هیچ چیز دربارۀ ما» به لحاظ مشارکت با سازمانهای ناشنوایان تأکید میکند.
از وبسایت سازمان ملل متحد
چهاردهم سپتامبر/ بیستوپنجم شهریور، صد و شصت و نهمین سالروز تولد ایوان پاولوف، فیزیولوژیست شناخته شده روس است. خلاصهای از زندگینامه و کارنامه علمی او را به نقل از دانشنامه بریتانیکا میخوانیم.
ایوان پتروویچ پاولوف (۱۴ سپتامبر ۱۸۴۹ ریازان - ۲۷ فوریه ۱۹۳۶ لنینگراد)، فیزیولوژیست روس است که بیش از همه به خاطر ارائه مفهوم «پاسخ شرطی» شناخته شده است. پاولوف طی آزمایشی که امروزه یک آزمایش کلاسیک محسوب میشود، توانسته بود سگی را تمرین دهد که با شنیدن صدای زنگی که قبلا با دیدن غذا همراه بوده، بزاق تولید کند. او طی مطالعات جدید و پیشگامانه خود در خصوص ارتباط رفتار انسان با سیستم عصبی، یک رویکرد مفهومی مشابه با آن آزمایش معروف ارائه داد که بر اهمیت «شرطیسازی» تأکید میکرد. او در سال ۱۹۰۴ جایزه نوبل فیزیولوژی (پزشکی) را برای تحقیقاتش روی ترشحات گوارشی دریافت کرد.
پاولوف، فرزند یک کشیش بود. او جوانی خود را در ریازان در روسیه مرکزی سپری کرد. در آنجا در یک مدرسه مذهبی و حوزه علمیه مشغول به تحصیل شد؛ جایی که معلمان معارف او با علاقه زیادشان به آموختن دانش او را تحت تأثیر قرار دادند. در سال ۱۸۷۰ پاولوف مطالعات دینی خود را رها کرد تا به دانشگاه سنپترزبورگ برود؛ در آنجا به تحصیل شیمی و فیزیولوژی مشغول شده؛ در سال ۱۸۷۹ فارغالتحصیل و در سال ۱۸۸۳ پایاننامه خود را تکمیل کرد. طی سالهای ۸۶-۱۸۸۴ او در آلمان و تحت نظر کارل لودویگ (فیزیولوژیست قلب و عروق در لایپزیگ) و رودولف هایدنهاین (فیزیولوژیست گوارش در برسلاو) مشغول مطالعه شد.
تحت تأثیر همکاری با لودویگ، نخستین پژوهش مستقل پاولوف درباره فیزیولوژی سیستم گردش خون بود. طی سالهای ۱۸۸۸ تا ۱۸۹۰، در آزمایشگاه بوتکین در سنپترزبورگ، او به تحقیق در زمینه فیزیولوژی قلب و تنظیم فشار خون میپرداخت. پاولوف چنان جراح ماهری بود که میتوانست یک کاتتر را بدون استفاده از داروی بیهوشی و بدون درد وارد شریان رانی یک سگ کند تا تأثیر محرکهای دارویی و روانی را بر فشار خون بسنجد. با قطع ماهرانه اعصاب ظریف موجود در قلب، او قادر بود تا کنترل اعصابی که از شبکه قلبی خارج میشدند را بر قدرت ضربان قلب نشان دهد و با تحریک انتهاهای قطعشده اعصاب گردنی، توانست تأثیر اعصاب واگ راست و چپ را بر قلب نشان دهد.
پاولوف در سال ۱۸۸۱ با یک دانشجوی تربیت معلم، که از دوستان فئودور داستایفسکی نیز بود، ازدواج کرد. اما در آن زمان چنان فقیر بود که آنها در ابتدا ناچار بودند که جداگانه زندگی کنند. او بخش اعظم موفقیتهای نهاییاش را به همسرش نسبت میدهد. یک زن «خانگی»، مذهبی و ادبی که زندگی خود را وقف آسایش و کار او کرد. در ۱۸۹۰ او استاد فیزیولوژی آکادمی سلطنتی پزشکی شد و تا زمان استعفایش در ۱۹۲۴ در آنجا بود. در انستیتوی تازهتأسیس پزشکی تجربی او پروسیجرهای دقیقی برای اعمال جراحی روی حیوانات با توجه زیاد روی مراقبتهای پس از عمل و حفظ سلامتیشان ابداع کرد. طی سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۰ و پس از آن با دامنۀ کمتری تا حدود سال ۱۹۳۰، پاولوف به مطالعه فعالیتهای ترشحی دستگاه گوارش پرداخت. در مدت کار با هایدنهاین، او یک عمل جراحی برای فراهم کردن یک معدۀ «مینیاتوری» طراحی کرده بود که معده را با حفظ عصبرسانی اعصاب واگ، از مسیر عبور غذاها جدا میکرد. این شیوه جراحی او را قادر ساخت تا ترشحات گوارشی را در یک حیوان سالم در طول عمرش مطالعه کند. این مطالعات به انتشار کتاب «رسالهای بر کار غدد گوارشی» توسط او در ۱۸۹۷ منجر شد.
قوانین رفلکس شرطی
مشاهده نامنظمی در ترشحات حیوانات سالم بیهوشنشده، پاولوف را به صورتبندی قوانین «پاسخ شرطی» راهنمایی کرد. موضوعی که توجه او را از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۳۰ به خود معطوف کرد. او در تاکید بر اهمیت معیارهای عینی و فیزیولوژیکِ پدیدههای ذهنی و فعالیتهای عصبی عالی، از ترشحات بزاق به عنوان یک معیار کمی از فعالیت روانی یا ذهنی حیوان استفاده کرد. همچنین به شباهتهایی بین «رفلکس شرطی» و «رفلکس نخاعی» دست پیدا کرد.
پیش از آن، بنابر یافتههای سر چارلز شرینگتون، نوروفیزیولوژیست و محقق انگلیسی، «رفلکس نخاعی» از ترکیبی از فعالیتهای سیستم عصبی نظیر تحریک و مهار بسیاری از عصبها و هدایت و انتشار ایمپالسهای عصبی به بسیاری از مراکز عصبی تشکیل شده است. پاولوف، به این ترکیب اثرات نواحی قشری (cortical) و زیرقشری (subcortical)، تأثیر خواب بر گسترش فعالیت مهاری و نشأتگرفتن اختلالات عصبی از برخورد یا تعارض بین تحریک و مهار قشری را افزود.
از حدود سال ۱۹۳۰، پاولوف تلاش کرد تا قوانین خود را برای توضیح جنون (psychosis) در انسان به کار ببرد. او فرض کرد که مهار بیش از حد که مشخصۀ یک فرد سایکوتیک است یک مکانیسم محافظتکننده است - بستهشدن ذهن به روی دنیای بیرون- که طی آن محرکهای آسیبزایی که قبلاً موجب تحریک زیاده از حد شدهاند حذف میشوند. این ایده در روسیه پایۀ درمان بیماران روانپزشکی با قرارگرفتن در محیطی آرام و بدون وجود محرکهای بیرونی شد. در همین دوره بود که پاولوف اعلام کرد اصول مهم کارکرد زبان در انسان بر زنجیرههای طولانی رفلکسهای شرطی که کلمات را در بر میگیرند بنا شده اند. طبق نظر او، عملکرد زبان نه تنها کلمات، بلکه تعمیمهای پیچیدهای را نیز شامل میشود که در موجودات پستتر از انسان ممکن نیست.
شیوه پاولوف در مطالعۀ حیوانات نرمال و سالم در شرایط طبیعی نقش مهم او در علم را امکانپذیر کرد. توانایی او در تقلیل یک موقعیت پیچیده به مفاهیم سادۀ یک آزمایش تجربی بود که او را به صورتبندی نظریه رفلکس شرطی قادر ساخت. او با دانستن این مسأله، محتوای ذهنی را حذف و تأکید کرد که مواجهه علمی با یک پدیده ذهنی جز با تقلیل آن به کمیتهای فیزیولوژیک ممکن نیست.
با وجود این که فعالیتهای پاولوف پایه تحلیل علمی «رفتار» را بنا گذاشت، و با وجود موقعیت برجستۀ او به عنوان یک دانشمند و یک فیزیولوژیست، کار او محدودیتهای مشخصی داشت. پاولوف در علاقۀ زیاد خود به علم، استقلال امور ذهنی و تمایز آن با امور عینی که در روشهای علمی سنجیده میشوند را به خوبی توضیح نداد. او به لحاظ بالینی دیدگاههای روانپزشکی دربارۀ اسکیزوفرنی و پارانویا را بدون انتقاد میپذیرفت و در عین حال مفاهیم نورولوژیکی نظیر انتقال و انتشار عصبی را برای تحلیل فعالیتهای عالی ذهنی معتبر میدانست و به کار میبرد. بسیاری از روانپزشکان امروزه توضیحات او را بسیار محدود میدانند و بعضی نوروفیزیولوژیستها توجه خود را به سایر پیشرفتهایی که در الکتروفیزیولوژی و بیوشیمی اتفاق افتاده معطوف کردهاند. برخلاف شرینگتون، پاولوف شاگردان برجستۀ کمتری در خارج از روسیه داشت. شیوۀ او در کار با حیوانات نرمال، سالم و غیربیهوش که در تمام عمر علمیاش انجام میداد، معمولاً در فیزیولوژی مورد پذیرش نیست.
منبع: دانشنامه بریتانیکا
تصویر: ایوان پاولوف، کتابخانه ملی پزشکی بریتانیا
برای پیشگیری از خودکشی، با هم کار کنیم*
پیشگیری از خودکشی همچنان به عنوان یک چالش جهانی باقی مانده است. در حال حاضر خودکشی یکی از بیست علت شایع مرگ در جهان -برای همه سنین و همه مناطق- محسوب میشود. سالانه حدود هشتصدهزار نفر در دنیا بر اثر خودکشی میمیرند که این یعنی به طور متوسط یک مرگ در هر چهل ثانیه. علاوه بر این، هر شکلی از از دست دادن حیات، میتواند بر همسر، فرزندان، والدین، دوستان و همکاران فرد اثر بگذارد. تخمین زده میشود که به ازای هر خودکشی، تقریباً 135 نفر دچار سوگ شده یا به نحوی تحت تأثیر قرار میگیرند. در واقع، سالانه ۱۰۸ میلیون نفر از «رفتار خودکشی» تأثیر میپذیرند. «رفتار خودکشی» عبارتی است که نه فقط عمل «خودکشی»، بلکه «فکر به خودکشی» و «اقدام به خودکشی» را نیز شامل میشود. به ازای هر خودکشی موفق، ۲۵ اقدام به خودکشی صورت میگیرد و تعداد بسیار بیشتری از مردم هم افکار جدی برای خودکشی دارند.
خودکشی نتیجۀ ترکیبی از ژنتیک و عوامل خطر فیزیولوژیک، اجتماعی، فرهنگی و ... است که گاهی با تجربه آسیب (جسمی یا روحی) یا فقدان نیز همراه میشود. افرادی که به زندگی خود پایان میدهند، در واقع مجموعهای چندگانه و منحصر به خود از تأثیرات مختلفی هستند که اقدام نهایی آنان را موجب شده است. این تکثر در عوامل منجر به خودکشی چالشهایی را برای متخصصین پیشگیری از خودکشی ایجاد میکند. با اتخاذ رویکردی چندمرحلهای و منسجم برای پیشگیری از خودکشی میتوان بر این چالشها غلبه کرد.
پیشگیری از خودکشی غالباً ممکن است و «شما» یک بازیگر کلیدی در آن هستید! شما - به عنوان یک عضو جامعه، یک فرزند، یک مادر یا پدر، یک فرزند، یک دوست، یک همکار و یا یک همسایه- میتوانید در این خصوص نقش ایفا کنید. کارهای زیادی هست که شما میتوانید روزانه و همچنین در روز جهانی پیشگیری از خودکشی در این زمینه انجام دهید. میتوانید آگاهی در این زمینه را بالا ببرید، به خود و دیگران در مورد علل خودکشی و علائم خطر خودکشی آموزش دهید، نسبت به کسانی که در جامعه شما در رنج هستند دلسوزی و توجه نشان دهید، برچسبهای مرتبط با خودکشی، اقدام به خودکشی و مشکلات سلامت روان را زیر سوال ببرید و تجربیات خود را به اشتراک بگذارید.
پیشگیری از خودکشی به تلاش نیاز دارد. نتایج مثبت چنین تلاشی بیشمار و پایدار هستند و میتوانند تأثیرات عظیمی داشته باشند؛ نه فقط بر کسانی که در رنج هستند، بلکه همچنین بر کسانی که آنها را دوست دارند، بر افرادی که در این حوزه مشغول به کار هستند، و نهایتاً به طور کلی بر جامعه. ما باید سعی کنیم فعالیتهای «مبتنی بر شواهد» برای پیشگیری از خودکشی طراحی کنیم که برای همه کسانی که با آن در کشمکش هستند، در هر نقطه از دنیا، قابل دسترس باشد.
برای پیشگیری از خودکشی تلاش مشترک و همکاری ضروری است. این کار به تلاش افراد زیادی نیاز دارد و خانواده، دوستان، همکاران، اعضای جامعه، معلمان، رهبران مذهبی، متخصصین مراقبت سلامت، مقامات سیاسی و دولت را درگیر میسازد. پیشگیری از خودکشی، استراتژیهای به هم پیوسته در سطح فرد، سیستم و جامعه را ایجاب میکند. تحقیقات نشان میدهند که تلاشها برای پیشگیری از خودکشی در صورتی که به سطوح مختلف گسترش یافته و مداخلات متعدد را دربر بگیرند، موثرتر خواهند بود. این امر منوط است به ترکیب مداخلاتی که جامعه را به عنوان یک کل هدف قرار میدهند و اصلاحات اجتماعی و سیاستی را پی میگیرند، با مداخلاتی که مستقیماً به «افراد» مربوط میشوند. برای رسیدن به هدف مشترکمان برای پیشگیری از «رفتار خودکشی»، «ما» به عنوان عموم مردم، نهادها، قانونگزاران و اعضای جامعه نیاز به همکاری به شیوهای منسجم و با رویکردی چندرشتهای داریم.
هر کس میتواند در پیشگیری از خودکشی نقش داشته باشد. رفتار خودکشی یک مسأله جهانی است که مرز نمیشناسد و میتواند هر کسی را درگیر کند. میلیونها انسانی که هر سال درگیر «رفتار خودکشی» میشوند نگاه ویژه و صدای خاص خود را دارند. تجربیات این افراد برای اطلاعرسانی درباره اقدامات پیشگیریکننده از خودکشی بسیار ارزشمند است. همکاری افرادی با تجربه زیسته خودکشی در تحقیقات، ارزیابیها و مداخلات هر سازمانی که با «رفتار خودکشی» سروکار دارد، باید نقش مرکزی داشته باشد.
دهم سپتامبر امسال اولین روز جهانی پیشگیری از خودکشی با موضوع «همکاری با هم برای پیشگیری از خودکشی» است. این موضوع برای سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ نیز حفظ خواهد شد.
ما این موضوع را به این دلیل انتخاب کردهایم که ضروریترین جزء تلاش جهانی مؤثر در پیشگیری از خودکشی را برجسته میکند: همکاری. همۀ ما نقشی برای ایفا کردن داریم و همه با هم میتوانیم با چالشهایی که امروزه به واسطه «رفتار خودکشی» در جامعه ایجاد میشوند، مقابله کنیم.
در دهم سپتامبر/نوزدهم شهریور امسال، به ما و بسیاری دیگر از کسانی که در حال ایفای نقش خود در پیشگیری از خودکشی هستند بپیوندید. سازمانهای محلی و همکاران دیگر را در سازماندهی رویدادی درباره روز جهانی پیشگیری از خودکشی در سال ۲۰۱۸/۱۳۹۷ مشارکت داده و دعوت کنید.
روزانه، ما زندگیهای زیادی را به خاطر خودکشی از دست میدهیم، و افراد بسیاری زیادتری عمیقاً از این مرگها متأثر میشوند. ما همۀ کسانی که چالشهای افکار خودکشی را تجربه کردهاند و آنهایی که عزیزانشان را به خاطر خودکشی از دست دادهاند، درک میکنیم.
راههای مشارکت در روز جهانی پیشگیری از خودکشی ۲۰۱۸/۱۳۹۷
روز دوشنبه دهم سپتامبر/نوزدهم شهریور به ما و بسیاری دیگر در سرتاسر جهان که نقش خود در پیشگیری از خودکشی را ایفا میکنند بپیوندید. برای این که فعالیتهای خود را بهینه کنید، مطمئن شوید که سازمانها و افراد دیگر را برای برگزاری رویدادی درباره این روز مشارکت داده و دعوت کردهاید.
شما میتوانید حمایت خود را با پیوستن به برنامه دوچرخهسواری سالانه انجمن جهانی پیشگیری از خودکشی نشان دهید. طی این برنامه، ما مشارکتکنندگان را در سرتاسر جهان به دوچرخهسواری تشویق میکنیم. شرکتکنندگان میتوانند این کار را به صورت فردی، گروهی و در هر جایی انجام دهند. برای شرکت در این رویداد میتوانید به این آدرس مراجعه کرده و مشخصات خود و مسیری که میخواهید دوچرخهسواری کنید را ثبت کنید.
شما همچنین میتوانید در رویداد «شمعی روشن کن» مشارکت داشته باشید که در آن ما شرکتکنندگان را دعوت میکنیم که در ساعت ۸ بعدازظهر این روز، در کنار یک پنجره شمعی روشن کنند؛ به عنوان نمادی از حمایت از پیشگیری از خودکشی و گرامیداشت یاد عزیزی که به خاطر خودکشی از دست رفته است. همچنین میتوانید کارت پستالهایی به زبانهای مختلف با این مضمون را از این آدرس دریافت کرده و با آنها دوستانتان را نیز به این رویداد دعوت کنید. (نسخه فارسی)
در کنار این فعالیتها، شما میتوانید به حسابهای کاربری انجمن بینالمللی پیشگیری از خودکشی در شبکههای اجتماعی پیوسته و حمایت خود از این روز را در فضای مجازی نشان دهید. (فیسبوک، توییتر، یوتیوب). میتوانید از هشتگهای #wspd ، #suicideprevention ، #suicide و #پیشگیری_از_خودکشی استفاده کنید.
لازم به ذکر است، در ایران نیز دومین همایش ملی پیشگیری از خودکشی با هدف گردآوری مقالات و افزایش سطح علمی جامعه روان و همچنین ارتقاء دانش جمعی در روزهای ۱۸ و ۱۹ شهریور ماه به میزبانی دانشگاه علوم پزشکی ایران و در محل سالن همایشهای رازی با حضور میهمانان خارجی و نمایندگان انجمن جهانی پیشگیری از خودکشی، اساتید، نمایندگان سازمانهای مربوطه و دانشجویان برگزار میشود.
* از بروشور انجمن جهانی پیشگیری از خودکشی به مناسبت روز جهانی پیشگیری از خودکشی سال 2018/1397
ابوبکر محمد بن زکریای رازی (۹۲۵-۸۵۴ میلادی)، دانشمند، پزشک، شیمیدان و فیلسوف ایرانی و یکی از چهرههای تأثیرگذار در تاریخ پزشکی محسوب میشود. امروزه شهرت او بیشتر معطوف به مطالعاتش در پزشکی و شیمی است. حال آن که حوزه وسیع فعالیتهای او نه تنها طب و شیمی، بلکه فلسفه، کلام، طبیعیات و حتی منطق و دستور زبان را نیز در برمیگیرد. حاصل مطالعات و پژوهشهای او در علوم مختلف بیش از ۲۰۰ کتاب و رساله بوده که امروزه تعداد کمی از آنها در دسترس است.
رازی را میتوان یکی از پیشگامان «پزشکی تجربی» یا پزشکی مبتنی بر شواهد دانست. او در زمان خود پزشکی معروف و در دورههایی رئیس بیمارستانهای دو شهر بزرگ بغداد و ری بوده است.
مروری بر زندگی و پژوهشهای رازی
ابوبکر محمد بن زکریای رازی در سال ۲۴۳ هجری خورشیدی در شهر ری به دنیا آمد. لقب «رازی» از همین جا به او نسبت داده میشود؛ به معنای «اهل ری». رازی در جوانی به بغداد نقل مکان کرد و در آنجا به مطالعه و فعالیت پزشکی در بیمارستان بغداد مشغول شد. بعدها به دعوت منصور بن اسحاق، امیر سامانی ری، به آنجا بازفراخوانده و به ریاست بیمارستان ری منصوب شد. در این زمان بوده که رازی دو کتاب «طب منصوری» -در طب- و «سماع طبیعی» -در طبیعیات- را تألیف و آنها را به منصور سامانی تقدیم کرده است. مدتی بعد، با توجه به شهرتی که رازی به عنوان یک پزشک حاذق در این دوران پیدا کرده بود، از طرف دربار بغداد به آن شهر دعوت شد تا مدیریت بیمارستان تازهساخته شده «المعتضد» را که به نام موسس آن، المعتضد بالله، خلیفه عباسی نامگذاری شده بود، به عهده بگیرد. در دوران خلافت فرزند المعتضد، المکتفی بالله، رازی تصمیم به ساخت بیمارستانی جدید در بغداد گرفت که بزرگترین بیمارستان بغداد در کل دوره خلافت عباسی محسوب میشود. روایت شیوه انتخاب بهترین محل ساخت بیمارستان توسط رازی، با پیدا کردن منطقهای که گوشت دیرتر در آنجا فاسد شود، مربوط به این دوره و این بیمارستان است. این روایت حتی اگر صحت نداشته باشد، میتواند نشانهای باشد بر اهمیت «پزشکی مبتنی بر شواهد» نزد رازی، در دورانی که عمده مسایل طبی بدون توجه به مشاهده تجربی تحلیل میشدهاند.
جلسات تدریس زکریای رازی در زمان خود بسیار مشهور و برای شاگردان جذاب بوده است. درباره شیوه متفاوت تدریس او روایتهایی شده است. نام تعدادی از شاگردان او مانند یحیی بن عدی، ابوالقاسم مقانعی و ابن قارن رازی در شمار پزشکان نامی آن دوره آمده است.
از جنبههای قابل توجه شخصیت رازی به عنوان یک طبیب، توجه او به پزشکی برای عموم مردم و خصوصاً فقرا بوده است. روایتهای مختلفی از توجه او به سلامت و درمان فقیران نقل شده است. در تأیید این روایات، میتوان به کتابی از رازی اشاره کرد که «من لایحضره الطبیب» نام دارد؛ به معنای «آن کس که پزشکی بر بالین او نیست». این کتاب، برخی مشکلات پزشکی رایج و توصیههای طبی مربوط به آنها را به زبانی ساده و همهفهم برای عموم مردم توضیح داده است. نام دیگر این اثر، «طب الفقرا»ست.
رازی سالهای پایانی عمر خود را در زادگاه خود سپری کرد. نقل است که در اواخر عمر به دلیلی که امروزه «آب سیاه» نامیده میشود، به نابینایی مبتلا شد. روایت شده است که زمانی که طبیبی برای علاج مشکل بینایی او ضمادی برایش تجویز کرد و در عین حال از پاسخ به پرسش رازی درباره تعداد لایههای چشم درماند، با رد دارو و این پاسخ از طرف رازی مواجه شد که: «چشمان من توسط کسی که اصول تشریح آنها را نداند درمان نمیشود!».
زکریای رازی در نهم آبان سال ۳۰۴ خورشیدی در ۵۳ سالگی در ری درگذشت. شهرت او در طب و پژوهشهای طبی تا سدهها پس از مرگش در سراسر سرزمینهای اسلامی و همچنین در اروپا ادامه یافت.
میراث علمی و فلسفی رازی بسیار عظیم است. چنان که گفته شد، حوزه پژوهشهای او نه فقط طب، بلکه شیمی، طبیعیات و همچنین فلسفه و مسایل مربوط به دین را نیز در بر میگیرد. در اغلب این حوزهها، نظرات او به سبب عدم پیروی از پارادایم ارسطویی غالب در آن دوران، برجسته و حائز اهمیت است. این ویژگی بر غالب آثار او، نه تنها در پزشکی، بلکه در سایر علوم طبیعی نظیر نجوم و حتی حوزه فلسفه و الهیات نیز سایه افکنده است. شاید این مسأله را بتوان ریشه حملاتی دانست که از طرف متفکرین و علمای آن دوره-حتی از طرف حکیم برجستهای مانند ابن سینا، متوجه او شده است. بیدلیل نیست که امروز از بسیاری از آثار رازی در باب الهیات و کلام چیزی باقی نمانده است.
رازی را باید در شمار نخستین کسانی دانست که به «پزشکی مبتنی بر شواهد» توجه کردهاند. به عنوان یک پزشک قرن سوم هجری، توجه او به نشانهشناسی (semiology) بیماریها و تشخیص آنها از روی علایم و نشانههای بالینی حیرتانگیز است. شناختهشدهترین کار او در این باب، کتاب «الجدری و الحصبه» (آبله و حصبه) است که شرح درخشانی از بیماریهای آبله و سرخک و نحوه افتراق آنها از یکدیگر با توجه به شواهد بالینی ارائه میدهد. او نخستین کسی است که تفاوت بین این دو بیماری را شناخت و شرح داد. توجه او به شیوه تجربی در پژوهش علمی، زمانی آشکار میشود که در یکی دیگر از آثارش، به بررسی اثر فصد خون در درمان سرسام (که امروزه با عنوان مننژیت شناخته میشود) با مقایسه دو گروه شاهد و کنترل میپردازد. چنین رویکردی به پژوهش علمی در آن دوران تقریباً منحصر به رازی است و نزد هیچ یک از دانشمندان دیگر آن دوره تاریخی، حتی در آثار حکیم مشهور و معاصر او، ابن سینا، نیز شناخته شده نیست. از دیگر آثار مهم او در پزشکی میتوان به کتابهای «الحاوی فی الطب»، «المرشد»، «المدخل فی الطب»، «تدبیر الصبیان» (درمان کودکان، درباره بیماریهای اطفال) و «الشکوک علی جالینوس» اشاره کرد. شمار کتب و رسائل او در پزشکی به چندده عنوان میرسد.
حوزه دیگر مورد علاقه رازی که به آن مشهور شده است، علم شیمی است. روحیه جستجوگر و تجربی او بر پژوهشهایش در این زمینه نیز تاثیرگذار بوده است. از اکتشافات و ابداعات مهم او در شیمی میتوان به استحصال و تلخیص الکل با استفاده از روش تقطیر و تهیه جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) اشاره کرد. آثار مهم او در شیمی و داروسازی عبارتند از: «علل المعادن»، «کتاب التدبیر»، «کتاب الاکسیر»، «کتاب الشواهد»، «سر الحکما» و بیش از پانزده کتاب و رساله دیگر.
به دلیل جایگاه برجسته رازی در تاریخ علم و علایق و دستاوردهای او در پزشکی و شیمی و فصول مشترک آنها، پنجم شهریور، زادروز این دانشمند و پژوهشگر بزرگ، در ایران «روز داروساز» نام گرفته است. شرکت رهآورد رایانه این روز را به داروسازان ایرانی تبریک میگوید.
تصویر: زکریای رازی در حال معاینه بیمار. از کتاب «مجموعه درمانهای پزشکی» اثر ژرار کرمونایی، مترجم ایتالیایی قرن دوازدهم میلادی
یکم شهریورماه، در ایران به یادبود تولد ابنسینا، فیلسوف و پزشک ایرانی، «روز پزشک» نامیده شده است. به همین مناسبت، شاید نگاهی به پیشینه «روز پزشک» در جهان و ایران جالب توجه باشد!
پیشینه روز پزشک
برخلاف بسیاری از مناسبتهای مختلف در جهان که معمولاً یک روز «جهانی» برای آنها در نظر گرفته و گرامی داشته میشود، روز «پزشک» به عنوان یک مناسبت بینالمللی واحد در جهان شناخته نمیشود و ملتها و کشورهای دنیا در هر منطقهای با توجه به پیشینۀ تاریخی و ویژگیهای فرهنگی و بومی خود، یک روز در تقویم را به عنوان «روز پزشک» گرامی میدارند.
پیشینه مناسبتی به نام «روز پزشک» به 85 سال پیش در ایالات متحده امریکا بازمیگردد. در آن زمان، در روز سیام مارس (دهم فروردین)، در شهر ویندر ایالت جرجیا، به یادبود انجام نخستین بیهوشی عمومی برای عمل جراحی در انسان، در سال 1842، از پزشکان زنده و فقید این شهر تقدیر شد. این سنت پس از مدتی در سایر شهرها و ایالات امریکا فراگیر و نهایتاً پس از چند سال این روز رسماً به عنوان «روز ملی پزشک» در تقویم ایالات متحده ثبت شد.
پس از آن، کشورهای دیگر نیز به انتخابی روزی برای بزرگداشت پزشک و علم پزشکی اقدام کردند. عمده این مناسبتها به وقایع مرتبط با پزشکی معاصر مربوط میشوند. مثلاً کوبا، اسپانیا و آرژانتین، تولد کارلوس خوان فینلی (پزشک و اپیدمیولوژیست کوبایی و محقق تب زرد)؛ هند، تولد بدان چاندرا روی (پزشک و سیاستمدار معروف هندی و رهبر کنگره ملی هند) و کانادا، سالروز کشف انسولین را به عنوان روز پزشک در نظر گرفتهاند.
روز پزشک در ایران
شاید ایران و برزیل از جمله معدود کشورهایی باشند که روز پزشک در آنها ارتباطی مستقیمی با پزشکی معاصر ندارد. در برزیل، روز پزشک، روز تولد «لوقای مقدس» حواری مسیح است که به روایت انجیل پزشک بوده است! در ایران اما چنان که میدانیم سالروز تولد ابن سینا، فیلسوف و پزشک معروف قرن چهارم هجری (یازدم میلادی) روز پزشک است. پیشنهاد این نامگذاری اولین بار در سال 1376 توسط دکتر جواد وهابزاده، روانپزشک پیشکسوت اردبیلی مطرح شد که مورد موافقت قرار گرفت.
حکیمِ متأله!
در میان ایرانیان کمتر کسی است که ابن سینا را نشناسد. ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسین بن علی بن سینا، فیلسوف، طبیعیدان و پزشک قرن چهارم و پنجم هجری که در دوران حکومت سامانیان و غزنویان در ایران، در شهر بلخ به دنیا آمد و در تاریخ ثبت است که چنان نبوغی داشت که در جوانی به عنوان دانشمندی مشهور شناخته میشده است؛ زندگی پرفراز و نشیب و ناآرامی داشته چنان که در مدت کوتاه عمر 59 سالۀ خود از بلخ تا بخارا و خوارزم و جرجان و ری و قزوین و اصفهان و همدان را درنوردید و سرانجام به بیماری در شهر همدان درگذشت. در این میان آثار متعددی در باب فلسفه، الهیات، منطق، زبانشناسی و همچنین طب نگاشت که بسیاری از آنها تا امروز باقی مانده است و معروفترین اثر او نزد عموم ایرانیان همان کتاب «قانون در طب» است. اما شاید آن چه که از ابنسینا در اذهان ایران مغفول مانده است، شخصیت فلسفی او باشد که اگر پررنگتر از بعد پزشکی او نباشد، کمفروغتر نیست. دانته آلیگیری، نویسنده مشهور قرن سیزدهم ایتالیا، در اثر سترگ خود، «کمدی الهی»، ابنسینا را در ردیف سایر بزرگان غیرمسیحی نظیر نظیر ویرژیل، هومر، هوراس، اُوید، سقراط و افلاطون میشمارد که همگی شخصیتی فلسفی-ادبی دارند، نه علمی-پزشکی! برای محققین فلسفه و تاریخ فلسفه، کتابهای «الاشارات و التنبیهات» و «الشفاء» همانقدر مهم و شناخته شده هستند که «قانون» برای عموم مردم. اما به هر نحو، تقدیر بر این بوده که او را چنان با فعالیتهای طبیاش بشناسند که تولدش را با این عنوان گرامی بدارند، نه «روز فیلسوف» یا «روز حکمت» و...
البته ابنسینا در دوران خودش، و تا چند سده بعد از آن به عنوان پزشک و محققی مشهور و ارزشمند شناخته میشده است. جرج سارتون، مورخ معتبر در اثر معروف خود، «تاریخ علم»، ابن سینا را «یکی از برجستهترین نویسندگان جهان اسلام» در زمینه طب و در کنار رازی، الزهراوی و ابننفیس معرفی میکند و او را یک چهره مهم تاریخی میداند که نقش بزرگی در پزشکی اروپا تا دوران رنسانس داشته است. در عین حال ذکر میکند که آرای ابنسینا در باب طب، در واقع در پارادیم علمی «ارسطو» جای میگیرد و کار مهم او در طب، «بهروزکردن» طب ارسطویی با استفاده از پیشرفتهایی است که پس از ارسطو در زمینه آناتومی صورت گرفته بود. همچنین میگوید که اهمیت ابنسینا در میان متفکرین قرون وسطای اروپا از این ناشی میشد که او توانسته بود که در کتاب «قانون» ارتباطی بین دو پارادایم طبی مخالف هم در آن زمان، یعنی طب ارسطو و طب جالینوس برقرار کند.
شکی نیست که ابنسینا در زمان خودش حکیم بزرگی بوده است. اما ارزش آثار و کارهای او را باید در بافت تاریخی و علمی زمان خودش سنجید. چنان که جرج سارتون ذکر میکند، ابنسینا حکیمی بوده که در تفسیر و بهروزسازی «علم زمان خودش» نقش مهمی ایفا کرده است. اما این به معنای پذیرش صحت آرای او در زمان حال نیست. اعتبار آرای او در مجامع معتبر علمی نیز تا مدت زمان خاصی برقرار بود؛ یعنی از حدود قرن 13 تا قرن 16 میلادی و پس از آن با گسترش تحقیقات علمی در زمینه طب، نظریات او نیز تدریجاً کنار گذاشته شد و بر مبنای پژوهشهای جدیدتر، نظریات جدیدتر جای آن را گرفت. در واقع چنان که ابنسینا طب زمان خود را با مطالعاتش به جلو پیش برد، پس از او نیز، این پیشرفت به وسیله سایر دانشمندان به راه خود ادامه داد تا به طب امروزی برسد.
شرکت رهآورد رایانه، تولد این دانشمند و پزشک ایرانی و روز پزشک را به تمامی پزشکان ایرانی تبریک عرض میکند و برای جامعه پزشکی کشور آرزوی پیشرفت در مرزهای علم پزشکی و گسترش خدمت به جامعه را دارد.
«امیدهای جهان به جوانان تکیه دارد. صلح، پویایی اقتصادی، عدالت اجتماعی، تسامح- همۀ اینها و بیشتر، امروز و فردا، به استفاده از قدرت جوانان بستگی دارد» - آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد
در حال حاضر ۱/۸میلیارد جوان بین ۱۰ تا ۲۴ سال در جهان زندگی میکنند. این بزرگترین جمعیت جوانان تا امروز است. اما یک نفر از هر ده کودک در مناطق درگیری زندگی میکند و ۲۴ میلیون از آنان به مدرسه نمیروند. ناپایداری سیاسی، چالشهای بازار کار و فضای محدود برای مشارکت سیاسی و مدنی منجر به افزایش انزوای جوانان در جوامع شده است.
روز ۱۲ آگوست/۲۱ مرداد، اولین بار در سال ۱۹۹۹ میلادی/۱۳۷۸ شمسی توسط مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان روز جهانی جوانان تعیین شد و از آن زمان، به صورت سالانه برای تجلیل نقش زنان و مردان جوان به عنوان همکاران ضروری در تغییر جهان، و همچنین به عنوان فرصتی برای افزایش آگاهی نسبت به چالشها و مشکلاتی که جوانان جهان با آن روبرو هستند، گرامی داشته میشود.
«فضاهای امن برای جوانان»
جوانان به فضاهای امنی نیاز دارند که در آن گرد هم بیایند، به فعالیتهایی که به نیازها و علایق گوناگون آنها ارتباط دارد بپردازند و در فرآیندهای تصمیمگیری مشارکت و آزادانه خود را ابراز کنند. انواع زیادی از «فضا»ها وجود دارند، اما فضاهای «امن»، شأن و امنیت جوانان را تضمین میکنند. فضاهای امنی مانند فضاهای مدنی جوانان را قادر میسازد تا در مسایل «حاکمیتی» مشارکت داشته باشند؛ فضاهای عمومی به جوانان امکان شرکت در ورزشها و سایر فعالیتهای فراغتی در جامعه را میدهند؛ فضاهای دیجیتال به جوانان کمک میکنند تا در ورای مرزها با هر کس به صورت مجازی ارتباط داشته باشند؛ و فضاهای فیزیکی که به درستی طراحی شده باشند، میتوانند به پاسخگویی به نیازهای متنوع جوانان، خصوصاً آنهایی که مستعد به حاشیه راندهشدن یا آسیبپذیر در برابر خشونت هستند، کمک کنند.
برای تضمین «فراگیر بودن» فضاهای امن، باید از احترام و اعتماد به نفسِ جوانان با پیشزمینههای متنوع -خصوصاً بیرون از جامعۀ محلی- در این فضاها اطمینان یافت. مثلاً در شرایط مستعد درگیری، جوانان ممکن است نتوانند خود را کاملاً و بدون ناراحتی یا ناخوشایندی ابراز کنند. به همین ترتیب، بدون وجود فضای امن، جوانان با نژادها، جنسیت، تمایلات مذهبی یا پیشزمینههای فرهنگی متفاوت، ممکن است از همکاری آزادانه در جامعه احساس نگرانی کنند. زمانی که جوانان فضاهای امنی برای مشارکت داشته باشند، میتواند به طور مؤثر در جهت توسعه، از جمله توسعه صلح و انسجام اجتماعی همکاری کنند.
سند توسعه پایدار ۲۰۳۰، به طور خاص در هدف یازدهم، بر نیاز به فراهمشدن فضایی جهت شهرسازی فراگیر و پایدار تأکید میکند. همچنین، دستورکار شهری جدید (NUA) نیاز به فضاهای عمومی برای جوانان جهت تعامل با خانواده و داشتن گفتگوی بین نسلی سازنده را تصریح میکند؛ و علاوه بر اینها، برنامه جهانی اقدام برای جوانان (WPAY) که چارچوب سازمان ملل متحد برای پیشرفت جوانان است، فراهمسازی «فعالیتهای فراغتی» را به عنوان یک امر ضروری برای پیشرفت روانی، شناختی و جسمی جوانان در اولویت قرار داده است. هر چه که جوانان بیشتر و بیشتری در یک جهان متصل به وسیله تکنولوژی رشد کنند، اشتیاق بیشتری برای مشارکت در مسائل سیاسی، مدنی و اجتماعی خواهند داشت و این مسأله فراهم بودن و در دسترسبودن فضاهای امن برای تبدیل این امر به واقعیت را حیاتیتر میسازد.
الکساندر فلمینگ (6 اوت 1881 - 11 مارس 1955) پزشک، میکروبشناس و داروشناس مشهور اسکاتلندی است که به خاطر اکتشافات مهمش در زمینه نخستین درمان موثر ضدباکتریایی، یعنی کشف پنیسیلین شهرت یافته است. اما کمتر کسی میداند که یکی از اکتشافات مهم دیگر او، کشف آنزیم «لیزوزیم» است.
فلمینگ در سال 1881 در یک خانواده دهقانی در نزدیکی شهر دارول در آیرشایر اسکاتلند به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات مقدماتی در همان شهر، یک بورسیه دوساله از دانشگاه کیلمارناک در اسکاتلند دریافت کرد و پس از آن در «موسسه سلطنتی پلیتکنیک» مشغول به تحصیل شد. فلمینگ بعد از دو سال و در حالی که مقادیری پول از عموی خود به ارث برده بود، به تشویق برادرش، شروع به تحصیل پزشکی در دانشکده پزشکی سن ماری کرد. او در سال 1906 مدرک لیسانس و در سال 1908 مدرک فوقلیسانس پزشکی را دریافت و تا سال 1914 در همان دانشکده به عنوان مدرس فعالیت کرد.
با شروع جنگ جهانی اول، فلمینگ به جبهه رفت. این تجربه احتمالاً در پژوهشهای بعدی او نقش مهمی داشته است. در طول جنگ وی شاهد مرگ سربازان زیادی به دلیل عفونت عمومی ناشی از زخم بوده است. در مقالهای که فلمینگ در همان دوران جنگ اول جهانی برای مجله لنست (Lancet) فرستاد، وی به طرز هوشمندانهای مشاهدات خود را شرح داده بود که چگونه استفاده از ضدعفونیکنندههایی که در آن دوران در جبههها استفاده میشدند، منجر به مرگومیر بیشتری نسبت به مرگومیر مستیم ناشی از عفونت میشد. مکانیسم بروز این پدیده این بود که ضدعفونیکنندهها اگرچه در «سطوح» موثر عمل میکردند، اما بر باکتریهای بیهوازی که در عمق زخمها وجود داشتند نمیرسیدند و از طرف دیگر، با شستن عوامل ضدباکتریایی مفیدی که توسط خود بدن در محل زخم تولید میشد، مکانیسم ذاتی بدن در مقابله با عوامل بیماریزا را نیز مختل میکردند و همین منجر به گسترش عفونت و افزایش مرگومیر در مجروحین با زخمهای عمیق میشد. البته در آن زمان این پژوهش نتوانست تأثیر عمدهای بگذارد و همچنان تا پایان جنگ، پزشکان برای درمان جراحات از همان عوامل ضدمیکروبی مرسوم استفاده میکردند.
پس از پایان جنگ، فلمینگ بر تحقیقات خود در این زمینه در بیمارستان سن ماری ادامه داد. در این دوره بود که با بررسی ترشحات بینی یک بیمار مبتلا به سرماخوردگی، فلمینگ متوجه شد که این ترشحات دارای تأثیر مهارکننده بر رشد باکتریها هستند. این یافته او منجر به کشف آنزیم «لیزوزیم» شد. آنزیمی که در ترشحات مختلف بدن نظیر بزاق، اشک، مو و ناخنها و موکوس وجود دارد و دارای اثر ضدباکتریایی خفیفی است. این کشف شهرت قابل توجهی برای او به عنوان یک محقق برجسته به ارمغان آورد.
«گاهی یک نفر چیزی را پیدا میکند که در پیاش نبوده. زمانی که من در سپیدهدم روز بیست و هشتم سپتامبر 1928 از خواب بیدار میشدم، قطعاً هیچ طرحی برای انقلاب در تمام حوزههای پزشکی به وسیله کشف اولین آنتیبیوتیک یا باکتریکُش در جهان، نداشتم. اما فکر میکنم دقیقاً همین کار را کردم!»
در طی سالهای 1927 و 1928 ، فلمینگ در حال تحقیق بر روی ویژگیهای باکتریهای گونه «استافیلوکوک» در آزمایشگاهِ غالباً کثیف و نامرتب خود بود. در روز سوم سپتامبر 1928، فلمینگ از تعطیلات یک ماهه خود به آزمایشگاهش برگشته بود. پیش از ترک آزمایشگاه در ماه گذشته، او همه ظروف کشت باکتری استافیلوکوک را در یک قفسه در گوشه آزمایشگاه گذاشته بود. آن روز، زمانی که فلمینگ دوباره به ظروف کشت نگاه میکرد متوجه شد که در یکی از ظروف که آلوده به قارچ شده بود، کولونیهای باکتری که اطراف محل رویش قارچ بودند، نابود شده بودند، اما کولونیهای دورتر، سالم بودند. این «اتفاق» در واقع سرآغاز کشف پنیسیلین بود. فلمینگ، کپکی که در آن ظرف بود را در یک محیط کشت جداگانه رشد داد و متوجه شد که این کپک مادهای تولید میکند که دارای خاصیت کشندگی علیه تعداد زیادی از باکتریهای بیماریزاست. او ابتدا اسم این ماده را «عصارۀ کپک» گذاشته بود اما در نهایت با اقتباس از نام آن کپک «ضدباکتری» (قارچ پنیسیلیوم) ، نام آن را «پنیسیلین» گذاشت و در هفتم مارس سال 1929 آن را به مجامع علمی معرفی کرد. فلمینگ کشف کرده بود که این عامل «ضدباکتری» علیه ارگانیسمهای زیادی موثر است که مسبب بیماریهای کشنده و متعددی نظیر تب مخملک، ذاتالریه، مننژیت، دیفتری و سوزاک هستند. اما این پایان راه کشف پنیسیلین نبود. استفاده از پنیسیلین برای درمان بیماریهای میکروبی در آن زمان توسط مجامع علمی پذیرفته نشد. عمدتاً به این دلیل که تولید و تلخیص مقادیر زیاد پنیسیلین سخت و نیمهعمر آن در بدن کوتاه بود. از آن زمان به بعد، فلمینگ کار بر روی پنیسیلین را رها کرد؛ اما هووارد فلوری و ارنست بوریس چین، دو پزشک و محقق بیمارستان رادکلیف در آکسفورد با هزینه دولت ایالات متحده و دولت بریتانیا، تحقیق بر روی پایدارسازی، تلخیص و تولید انبوه پنیسیلین را ادامه دادند. تا جنگ جهانی دوم، تحقیقات آنان به جایی رسیده بود که بعد از بمباران «بندر مرواید» توسط نیروی هوایی ژاپن، پروژه تولید انبوه پنیسیلین میتوانست رسماً آغاز شود و در جریان عملیات نرماندی در پایان جنگ جهانی دوم، به طرز موثری برای درمان مجروحین متفقین مورد استفاده قرار گیرد.
بعد از جنگ جهانی دوم بود که اهمیت کشف بزرگ الکساندر فلمینگ مورد توجه دنیا قرار گرفت. اهدای عمده جوایزی که برای کشف پنیسیلین به او داده شد، در این زمان، یعنی حدود 16 سال بعد از آن اتفاق مهم سحرگاه روز سوم سپتامبر 1928 صورت گرفت. در سال 1943 او به عضویت انجمن سلطنتی برای پیشبرد علوم طبیعی و دانشکده علوم پاپی درآمد. در سال 1944، جورج پنجم به او لقب «شوالیه» داد و مهمتر از همه جایزه نوبل پزشکی بود که در سال 1945، مشترکاً به فلمینگ، فلوری و چِین تعلق گرفت.
الکساندر فلمینگ در روز 11 مارس 1955 بر اثر سکته قلبی در خانه خود در لندن درگذشت. آزمایشگاهی که او برای اولین بار «پنیسیلین» را در آن کشف کرد، امروزه تحت عنوان موزۀ آزمایشگاه الکساندر فلمینگ در بیمارستان سن ماری به همان صورت حفظ شده است. در سال 1999، مجله تایمز فلمینگ را یکی از صد فرد مهم قرن بیستم نامید.
تصویر: بارسلون؛ به سِر الکساندر فلمینگ - اثر مجسمهساز کاتالان؛ مانوئل بندیکتو - 1956 - بوستان دکتر فلمینگ - بارسلون
نهم مردادماه، در ایران «روز اهدای خون» و آغاز «هفته انتقال خون» نامگذاری شده است. این نامگذاری به مناسبت سالروز تأسیس اولین نهاد سراسری و ملی انتقال خون در کشور، یعنی «سازمان انتقال خون ایران» در سال 1353 شمسی و به منظور افزایش ترویج فرهنگ انتقال خون و افزایش آگاهی عمومی درباره بیماریهای مرتبط با «خون»، صورت گرفته است. امروز، چهل و چهارمین سالروز این اتفاق مهم است. هر چند امر «انتقال خون» در ایران پیشینهای طولانیتر از این دارد.
بر اساس شواهد و قرائن موجود، سابقه اولين تزريق خون در كشور ما به سالهاي ابتدايي دهه 20 هجري شمسي بر ميگردد. در واقع در اين سالها با توجه به نوپا بودن طب انتقال خون و ناآشنا بودن اذهان عمومي با اين مقوله، دريافت خون از داوطلبان براي تزريق به بيماران به سختي انجام مي گرفت و راضي كردن افراد براي دادن خون عمدتا به ابتكار عمل پزشك بستگي داشت. در آن زمان در واقع بيمارستانهاي ارتش و مراكز جمعيت شير و خورشيد سرخ ايران از اولين مراكزي بودند كه به صورت سيستماتيك اقدام به جمع آوري خون از ميان اعضا و داوطلبان خود كردند. به تدريج با شناخته شدن ارزش حياتي تزريق خون در نجات بيماران، و افزايش تجويز خون در مراكز درماني، جمع آوري خون داوطلبان جوابگوي نياز بيماران نبود و تنها راه چاره پرداخت مبالغي در برابر دريافت خون بود؛ به همین ترتیب بنگاههايي ظهور کردند كه خون را در ازاي پرداخت مبلغی از مردم ميخريدند و به بهاي گزاف به بيمارستانها و مراكز درماني ميفروختند. چنان که قابل انتظار بود، مشتريان اين بنگاهها را عمدتا افراد بيبضاعت و به ويژه معتادان و خيابانخوابها تشكيل ميدادند كه كمترين كنترلي از نظر بررسي سلامت و كيفيت روي خون اهدایی توسط این افراد وجود نداشت و این مسأله عمدتاً به عدم وجود یک نهاد مرکزی و سراسری متولی انتقال خون بازمیگشت.
با توجه به مشكلات و عوارض ناشي از تعدد متوليان امر انتقال خون و فعاليت سودجويانه بنگاههاي خصوصي، طرح اوليه تأسيس يك سازمان مستقل براي ساماندهي سيستم تامين خون و فراوردههاي خوني شكل گرفت و به تدريج پررنگتر شد تا اينكه با پیگیریهای متعدد و خصوصاً تلاشهای مرحوم دکتر فریدون علاء (بنیانگذار این سازمان و پدر هموفیلی ایران) به تأسيس «سازمان ملي انتقال خون ايران» منجر شد.
معرفي سازمان انتقال خون ايران به عنوان «تنها متولي تهيه خون» در كشور، گامي بود براي متمركزكردن و همسويي تمام امكانات موجود در زمينه طب انتقال خون؛ و بر همين اساس خاتمه دادن به سيستم خريد و فروش خون و تعطيلي بنگاه هاي واسطه از اولين دستاوردهاي اين سازمان بود. همچنین، همزمان با گسترش فعاليت سازمان و رشد فزاينده جمعيت داوطلبان اهداي خون، ارتقاي كيفيت فراوردههاي خوني نيز توجه ويژه اي را به خود معطوف داشت که تلاش در راستای شناسايي عوامل بيماريزاي منتقلشونده از راه خون - مانند ويروسهاي هپاتيت ب (HBV) ؛ اچ.آي.وي (HIV) و هپاتيت سي -(HCV) را ایجاب میکرد. به همین دلیل، ارتقاي سلامت فراورده هاي خوني جايگاه خاصي را در فعاليتهاي سازمان انتقال خون به خود اختصاص داد. لازم به ذکر است که در حال حاضر با پیشرفت دانش پزشکی و طب انتقال خون و رشد تکنولوژی مرتبط با آن، سازمان انتقال خون ایران نه تنها در زمینه اهدای خون کامل، بلکه سایر خدمات مرتبط با «خون» نظیر اهدای پلاسما و سایر فرآوردههای خونی، پلاسمافرزیس و ... و همچنین نظارت بر سلامت فرآوردهها و ارزیابی و نظارت بر بانکهای خون، تهیه خون نادر و ارائه آموزشهای عمومی و حرفهای در رابطه با سلامت خون و اهدا و انتقال خون فعالیتهای گستردهای دارد.
در حال حاضر، کشور ایران با رساندن نرخ اهدای خون داوطلبانه به 27 اهداکننده در هر هزار نفر، توانسته است در موقعیتی مناسب و برتر نسبت به سایر کشورهای منطقه برسد که این مسأله بدون شک نتیجۀ گسترش فرهنگ اهدای خون و البته وجود یک سازمان سراسری و ملی ناظر، هماهنگکننده و تسریعکننده اهدا و انتقال خون در کشور است.
نهم مردادماه، روز ملی اهدای خون را گرامی میداریم!
پینوشت: فیلم سینمایی «دایرۀ مینا» ساخته داریوش مهرجویی، وضعیت تلخ «خرید و فروش و انتقال خون» در دوران پیش از تشکیل «سازمان ملی انتقال خون ایران» را به تصویر کشیده است.
ناصرخسرو قبادیانی، شاعر، ادیب، جهانگرد و مبلغ مذهبی مشهور قرن پنجم هجری است که امروزه او را بیشتر به سبب سفرنامهاش میشناسیم. ناصرخسرو را میتوان از نخستین سفرنامهنویسان دنیای اسلام دانست که نزدیک به نیمقرن از عمر خود را در سفر به نقاط مختلف جهان اسلامی آن دوران (آسیای میانه، آسیای غربی، آفریقا و سواحل مدیترانه) گذراند و نوشتههای دقیق او در توصیف آنچه در این سفرها دیده، تصویری نسبتاً شفاف حتی قابل استناد تاریخی به دست میدهد. در ادامه خلاصهای از زندگی او را به نقل از منابع مختلف میخوانیم.
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرِ خسرو، در ۹ ذیقعده۳۹۴ قمری (3 سپتامبر 1004، ۱۲ شهریور ۳۸۳ خورشیدی) در روستای قبادیان بلخ درخراسان بزرگ - در کشور کنونی تاجیکستان- در خانوادۀ ثروتمندی که ظاهراً به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود. در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصر خسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی و شیوع وبا جان عدۀ زیادی از مردم را گرفت. ناصر خسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از برکرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود وسلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان در نبرد دندانقان، به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصر خسرو مروزی شهرت یافت. ناصر خسرو ظاهراً در این دوران زندگی آرام و مرفهی داشته است. چنانکه خود وی در مقدمۀ سفرنامهاش نوشته، ناصرخسرو در میانه دهه پنجم زندگی و در دورانی که در جوزجانان به شغل دیوانی مشغول بوده، بر اثر خوابی که شبی میبیند، دچار انقلابی فکری میشود، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شسته، شغل دیوانی را رها کرده و راه سفر حج در پیش میگیرد.پس از آن به مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت میکند و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرده و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی میگرود. ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعد از دریافت عنوان «حجت خراسان» از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و بهخصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عدهای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقی بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصر خسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچکدام از این شهرها در امان نبود بهطور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی آوارگی به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیه ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد. وی تمام روستاهای بدخشان را گشت و دربین اهالی بدخشان مقام و منزلت خاص یافت؛ تا حدی که امروزه نیز در این منطقه مردم او را بهنام «حجت» ، «سید شاه ناصر ولی» ، «پیر شاه ناصر» ، «پیر کامل» ، و... یاد میکنند. ناصر خسرو در سال 488 درگذشت و آرامگاه او در یمگان زیارتگاهی شد که هنوز پابرجاست است.
تصویر : نقاشی از ناصرخسرو در حال تربیت شاگردان - وبسایت جامعه اسماعیلی
«تأمین اجتماعی»، یک سیستم همگانی از بیمههای اجباری را شامل میشود که از بیمههای بازنشستگی، بیمههای درمانی، بیمههای بیکاری و بیمۀ حوادث و تصادفها تشکیل شده است. تأمین اجتماعی اساساً از طرف دولتها و با توجه به این که سیستم بازار در بیمهکردن بسیاری از خطرات مهم پیش روی افراد، نمیتواند به طرز کارآمدی عمل کند، فراهم میشود. خدمات عمومی که به این ترتیب فراهم میشوند، تأثیر قابل توجهی بر سطح زندگی شهروندان دارد و هزینههای مربوط به تأمین اجتماعی بخش مهمی از هزینههای دولتهای رفاه در کشورهای غربی را تشکیل میدهد. نخستین نهاد تأمین اجتماعی در این معنا، نوعی بیمه درمانی بود که در سال ۱۸۸۳ در امپراتوری پروس و توسط «اتو فن بیسمارک» صدراعظم پروس پایه گذارده شد. و بعدها بیمه حوادث و تصادفات و بیمه بازنشستگی نیز به آن اضافه شد.
در ایران، سابقه تأمین اجتماعی به تصویب اولین قانون استخدامی کشوری در سال ۱۳۰۱ بازمیگردد که طی آن، نظامی برای نوعی از «بازنشستگی» به وجود آمد. در این قانون، سه اصل تأمین اجتماعی که عبارت بودند از ۱- فراهم نمودن «حقوق و تأمین خاص» برای کسانی که پس از خدمت، توانایی فعالیت خود را از دست میدهند، ۲- «مقرری خاص» برای کسانی که به علت حادثهای، از کارافتاده شوند و ۳- «حمایت کارفرمایان» از خانواده هر مستخدم که فوت شود، به چشم میخورد. پس از آن، در همین راستا در سال 1309 «صندوق احتیاط کارگران راهآهن» تشکیل شد و در سال ۱۳۱۵ «نظامنامه کارخانجات و مؤسسات صنعتی» به تصویب هیئت دولت رسید. در سال ۱۳۲۵ نیز نخستین «قانون کار» توسط هیئت دولت تهیه و تصویب شد که کارفرمایان را به رعایت قانون بیمه کارگران و تشکیل «صندوق بهداشت» و «صندوق تعاون» ملزم میساخت.
«نهاد تأمین اجتماعی» پس از آن و در طی سالهای قبل و بعد از انقلاب، با تغییرات مختلف و گستردهای مواجه شد و نهایتاً «سازمان تأمین اجتماعی» در تیرماه سال ۱۳۵۴ با تصویب «قانون تأمین اجتماعی»، رسماً تأسیس شد. پس از انقلاب، مبحث تأمین اجتماعی به طور صریح به قانون اساسی کشور راه یافت. در اصل ۲۹ این قانون آمده است: «برخورداری از تأمین اجتماعی برای بازنشستگی، بیکاری، ازکارافتادگی، بیسرپرستی، حوادث و سوانح و نیاز به مراقبتهای بهداشتی و درمانی به صورت بیمهای و غیربیمهای، حقی است همگانی و دولت موظف است خدمات و حمایتهای فوق را برای یکایک افراد فراهم نماید.»
در ایران، بیست و پنجم تیرماه، سالروز تصویب قانون تأمین اجتماعی و تشکیل سازمان تأمین اجتماعی، «روز تأمین اجتماعی» نامگذاری شده است.
«زمین ارزش حقیقی دارد - در آن سرمایهگذاری کنید!» (Land has true value - Invest in it)
روز جهانی مبارزه با بیابانزایی (WDCD) امسال در بیست و هفتم خردادماه (۱۷ ژوئن) با تمرکز بر مدیریت پایدار زمین به عنوان راهی برای بازسازی اقتصادی، اشتغالزایی و احیای دوباره جوامع، گرامی داشته میشود. این روز، امسال با شعار «زمین ارزش حقیقی دارد - در آن سرمایهگذاری کنید!» ، تمامی افراد و نهادهای درگیر - تولیدکنندگان، مصرفکنندگان و سیاستگزاران- را دعوت میکند تا با سرمایهگذاری در آیندۀ زمین، تغییری ایجاد کنند.
گرامیداشت روز جهانی مبارزه با بیابانزایی امسال به میزبانی دولت اکوادور صورت خواهد گرفت. این کشور مدیریت پایدار زمین را به عنوان یکی از ارکان اصلی «اقتصاد زیستی» ترویج میکند که عبارت است از تولید و استفادۀ مبتنی بر علم از منابع زیستی، و فرآیندها و قواعد خلاقانه برای فراهمآوری پایدار کالاها و خدمات در تمام بخشهای اقتصادی. اکوادور از این روز به عنوان فرصتی برای نمایش تلاشهای خود در سطح ملی با هدف تبدیل مدیریت پایدار زمین به ابزاری اساسی برای توسعه اقتصاد زیستی استفاده میکند.
روز جهانی مبارزه با بیابانزایی ۲۳ سال پیش توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد پایهگذاری شد تا آگاهی عمومی درباره اقدامات مربوط به بیابانزایی، فرسایش زمین و خشکسالی را افزایش دهد.
از وبسایت کنوانسیون ملل متحد برای مقابله با بیابانزایی
«تیروئید: صفحه کنترل بدن شما»! (The Thyroid: Your Body's Control Panel) این شعار امسال هفته جهانی آگاهیبخشی بیماریهای تیروئید است. این کمپین با ابتکار فدراسیون بینالمللی تیروئید (TFI) از سال 2008 میلادی هر ساله در فاصله بین روزهای 21 تا 27 ماه مه (چهارم تا دهم خردادماه) با هدف افزایش آگاهی عمومی درباره اختلالات تیروئید و کاهش اثرات آن بر زندگی روزانه برگزار میشود. آیا آزاردهنده نیست که بعضی چیزها آنطور که باید کار نکنند؟ خصوصاً زمانی که این چیزها جزیی حیاتی از زندگی روزمره ما باشند. فرقی نمیکند این وسایل چه باشند؛ از چایساز گرفته تا لپتاپ و تلفن هوشمند! در این صورت، ما هر کاری میکنیم که این وسایل دوباره به درستی کار کنند و روال طبیعی زندگی ادامه پیدا کند. بنابراین، چرا شرایط باید در مورد مسائل مربوط به سلامت ما متفاوت باشد؟ آیا میدانستید ارگانی در بدن شما وجود دارد که ضربان قلب شما را کنترل میکند، وزن شما را تنظیم میکند و بر سلامت روانی شما اثر میگذارد؟ آیا فکر میکنید این ارگان مغز شماست؟ دوباره فکر کنید! این ارگان غده کوچکی است که در محل گردن شما قرار دارد، غده تیروئید. میتوان این غده را «صفحه کنترل» بدن به حساب آورد؛ چرا که تیروئید تضمین میکند که همه عملکردهای بدن شما و ارگانهای مختلف آن کاملاً روان، در نظم کامل و با دقت زیادی کار میکنند. مانند هر وسیله و دستگاه دیگری، گاهی ممکن است که تیروئید شما به خوبی کار نکند. اگر این اتفاق بیفتد، میتواند باعث مشکلات زیادی شود؛ مثل خستگی مفرط، افزایش وزن، خشکی پوست، یبوست، تحریکپذیری عصبی، و افسردگی. از آنجایی که این علائم خیلی متنوع و به نظر غیرمرتبط هستند، مشکلات تیروئید گاهی خیلی سخت کشف میشوند. با این حال، کمپین هفته جهانی آگاهیبخشی تیروئید (ITAW) میتواند به شما کمک کند که به سرعت نشانههای یک اختلال تیروئیدی را تشخیص دهید و از یک متخصص مراقبت سلامت کمک بخواهید.
این کمپین چه کمکی میتواند به شما بکند؟ برای دانستن اطلاعات بیشتر درباره ویژگیهای «صفحه کنترل» بدنتان، میتوانید به اطلاعات موجود در پایگاه اطلاعرسانی وزارت بهداشت (اینجا، اینجا و اینجا) رجوع کنید. با افزایش اطلاعات جامعه درباره علایم و نشانههای اختلالات غده تیروئید، بدون شک تشخیص زودهنگام این بیماریها تسهیل شده و از عوارض آنها کاسته میشود. این کمپین که اکنون به دهمین سال خود رسیده است، تلاش دارد تا تأثیر تعیینکننده بیماریهای تشخیص داده نشدۀ تیروئید بر کیفیت زندگی مردم را مورد توجه قرار دهد. طبق آمارها، حدود 1.6 میلیارد نفر در جهان در خطر ابتلا به بیماریهای تیروئید هستند و و صدها میلیون نفر نیز در حال حاضر با یکی از این اختلالات زندگی میکنند که نزدیک به 60 درصد از آنها تشخیص داده نشدهاند؛ کسانی که احتمالاً در زندگی روزانه خود با علایم این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند بدون آن که از ریشه این علایم باخبر باشند. با این حال، مشکلات تشخیص داده شده تیروئید قابل درمان هستند و این کمپین به سختی تلاش میکند که آزمایش و تشخیص این مشکلات را بهبود ببخشد.
ترجمه و تلخیص از وبسایت هفته جهانی آگاهیبخشی تیروئید
سانتیاگو رامون کاخال، دانشمند علوم اعصاب و آسیبشناس برجسته اسپانیایی و برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی در سال ۱۹۰۶ بود. تحقیقات وسیع او در زمینه ساختار میکروسکوپی سیستم عصبی باعث شده که او به عنوان یکی از مهمترین پیشگامان و پدر علوم اعصاب شناخته شود و نظریه او درباره ساختار سیستم عصبی جایزه نوبل پزشکی را برای او به ارمغان آورد.
سانتیاگو رامون کاخال، در یکم ماه مه ۱۸۵۲ میلادی در شهر ناوار در اسپانیا به دنیا آمد. نقل شده که کاخال در کودکی رفتارهای «شورشگرایانه» داشته و همین باعث میشده تا دائماً از مدرسهای به مدرسۀ دیگری منتقل شود. یک مثال از این روحیۀ او روایتی است که میگوید کاخال یک بار در یازده سالگی به دلیل خراب کردن در حیاط همسایهشان با یک «توپ دستساز»، به زندان محکوم شده است!
پدر کاخال یک معلم آناتومی بود و گاهی فرزندش را با خود به گورستان میبرد تا بقایای استخوانها را برای مطالعه آناتومی پیدا کنند. این کار نقطه عطفی در زندگی او بود و ظاهراً همین باعث شد تا سانتیاگو چنان که پدرش امید داشت تدریجاً به حرفه پزشکی علاقهمند شود. او در دانشگاه زاراگوزا در رشته پزشکی پذیرفته شد و در سال ۱۸۷۳ در سن ۲۱ سالگی فارغ التحصیل شد. پس از فارغالتحصیلی در رسته پزشکی در ارتش مشغول به خدمت و در جریان جنگ دهساله استقلال کوبا از اسپانیا، به کوبا فرستاده شد. اما پس از یک سال به دلیل ابتلا به سل و مالاریا به اسپانیا برگشت و بعد از آن به تحصیل دکترای پزشکی در مادرید مشغول شد. پس از چندی در همانجا با سیلوریا فانیاناس گارسیا ازدواج کرد که از آن ازدواج صاحب چهار دختر و سه پسر شد. کاخال در این مدت در دانشگاههای مختلف اسپانیا نظیر زاراگوزا، والنسیا و بارسلونا مشغول تدریس و پژوهش شد. پژوهشهای اولیه او در این مراکز حول موضوعاتی نظیر آسیبشناسی التهاب و میکروبشناسی باکتری وبا بود. در دوران تدریس در دانشگاه والنسیا بود که او با روش رنگآمیزی گلژی آشنا شد و آن را توسعه داد و همین توجه او را به بافتشناسی سیستم عصبی جلب کرد. تا پیش از آن، مشاهدۀ محل اتصال سلولهای عصبی به یکدیگر تقریباً غیرممکن بود. وی نهایتاً در سال ۱۸۹۲ به درجه استادی در دانشگاه مادرید رسید.
تحقیقات و اکتشافات جامع رامون کاخال طی بیش از پنجاه سال فعالیت علمی در زمینۀ بافتشناسی سیستم عصبی و شرح دقیق، عالی و موجز او از ساختار نورونها و ارتباطات آنها، بنای علوم اعصاب را پیریزی کرد. از جمله اکتشافات او، سلولهای عصبی بینابینی در جدار روده بود که پس از کشف به نام خود او، «سلولهای بینابینی کاخال» نامیده شد. وی در دوران زندگی خود جوایز و افتخارات علمی بسیاری کسب کرد که از آن جمله میتوان به دکترای افتخاری دانشگاه کمبریج و ورزبورگ، دکترای تخصصی افتخاری دانشگاه کلارک و از همه برجستهتر جایزه نوبل پزشکی اشاره کرد؛ این جایزه در سال ۱۹۰۶ میلادی، «به پاس تلاش در راستای شناخت ساختار سیستم عصبی» مشترکاً به او و کامیلو گلژی، دانشمند ایتالیایی اهدا شد.
سانتیاگو رامون کاخال در هفدهم اکتبر سال ۱۹۳۴ میلادی و در حالی که فعالیتهایش را حتی در بستر مرگ هم پی میگرفت، در سن ۸۲ سالگی در شهر مادرید درگذشت.
حاصل فعالیتهای علمی او یک انستیتوی تحقیقاتی مهم در زمینه علوم اعصاب، «انستیتو کاخال» در شهر مادرید و بیش از صد مقاله و اثر علمی به زبانهای اسپانیایی، فرانسوی و آلمانی است که مهمترین آنها عبارتند از:
قوانین و توصیههای پژوهش علمی بافتشناسی تخریب و بازسازی سیستم عصبی راهنمای بافتشناسی طبیعی و تکنیکهای میکروگرافی و ...
ابوعبید جوزجانی، شناختهشدهترین شاگرد ابن سینا، در پایان تذکرۀ کوتاهی که دربارۀ استاد خود نوشته است، پایان عمر شیخ الرئیس را این چنین توصیف میکند:
«... شیخ را همۀ نیروها قوی بود و نیروی مجامعت از نیروی شهوانیاش قویتر و چیرهتر بود و بیشتر به این کار میپرداخت و آن در سرشت وی کارگر افتاد و شیخ به نیروی سرشت خود اعتماد داشت تا این که در سالی که علاءالدوله با تاش فراش بر در کرخ جنگ میکرد کار به جایی رسید که شیخ را قولنج درگرفت و چون در درمانکردن شتاب داشت که مبادا شکستی برسد و نتواند آن را رفع کند و نتواند با بیماری از آنجا برود در یک روز هشتبار حقنه [تنقیه] کرد و برخی از رودههای وی ریش [زخم] شد و ذوسنطاریا [دیسانتری، اسهال خونی] گرفت و با این حال میبایست با علاءالدوله برود و شتابان به ایذه رفتند و در آنجا صرعی در وی پیدا شد که دنبالۀ بیماری قولنج است و این همه تدبیر خویشتن را میکرد و خود را حقنه میکرد که ذوسنطاریا و بازماندۀ قولنج را از میان ببرد و روزی فرمان داد که دو دانک [دانه] تخم کرفس بگیرند و در آنچه بدان حقنه میکردند بریزند تا باد را برطرف کند. یک تن از پزشکان که به درمان وی پرداخته بود پنج درهم تخم کرفس در آن ریخت... آنگاه بر ذوسنطاریا از تندی این تخم کرفس افزود و وی برای درمان صرع مثرودیطوس میخورد و یک تن از غلامانش افیون بسیار در آن ریخت و وی خورد و سبب آن این بود که غلامانش بر مال فراوانی از خزانهاش خیانت کرده بودند و چون از پایان کار خود در زنهار نبودند آهنگ هلاک او کردند و شیخ را همچنان که بود به اصفهان بردند... و ناتوانیاش آن چنان بود که نمیتوانست برخیزد و همچنان خود را درمان میکرد تا توانست راه برود و در مجلس علاءالدوله حاضر شد اما با این همه خودداری نمیکرد و در کار مجامعت زیادهروی کرد و شفای کامل نمییافت و گاهگاه بیماری برمیگشت و بهتر میشد. سپس علاءالدوله آهنگ همدان کرد و شیخ با او رفت و بیماری در راه برگشت تا این که به همدان رسید و دانست که نیروی وی از میان رفته و نمیتواند بیماری را چاره کند. در درمانکردن خود کوتاه آمد و میگفت مدبری که در بدن من تدبیر میکرد از تدبیر فروماند و دیگر درمان سودمند نیست و چند روز بدین حال ماند و سپس نزد خدای خویشتن رفت و عمر وی پنجاه و سه سال بود و مرگ وی در ۴۲۸ بود و ولادتش در ۳۷۵ »
منبع: «زندگی، آثار و افکار حکیم ایرانی ابن سینا» اثر دکتر سعید نفیسی - ص ۷۰
یکی دو روز دیگر از پگاه چو چشم باز میکنی زمانه زیر و رو زمینه پرنگار میشود
زمین شکاف می خورد به دشت سبزه میزند هر آنچه مانده بود زیر خاک هر آنچه خفته بود زیر برف جوان و شستهرفته آشکار میشود
به تاج کوه ز گرمی نگاه آفتاب بلور برف آب میشود
دهان دره ها پر از سرود چشمه سار میشود
نسیم هرزهپو ز روی لالههای کوه کنار لانههای کبک فراز خارهای هفترنگ نفس زنان و خسته میرسد غریق موج کشتزار میشود
در آسمان گروه گلههای ابر ز هر کناره میرسد به هر کرانه میدود به روی جلگهها غبار میشود
درین بهار… آه چه یادها چه حرفهای ناتمام دل پرآرزو چو شاخ پرشکوفه باردار میشود
نگار من امید نوبهار من لبی به خنده باز کن
ببین چگونه از گلی خزان باغ ما بهار میشود
سیاوش کسرایی
بهمن ۱۳۳۹
محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به «خواجه نصیرالدین طوسی» در ۱۵ جمادی الاول سال ۵۹۸ هجری قمری در طوس(توس) به دنیا آمد. او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی، نجوم و حکمت، سرآمد و از دانشمندان معروف زمان خود شد. وی علوم دینی و عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت را نزد بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت. خواجه نصیرالدین در حدود سال ۶۱۱ در مقابل پیشروی مغولان، به یکی از قلعههای ناصرالدین محتشم -فرمانروای اسماعیلی- پناه برد. این کار به وی امکان داد که برخی آثار مهم اخلاقی، منطقی، فلسفی و ریاضی خود از جمله مشهورترین کتابش «اخلاق ناصری» را به رشته تحریر درآورد. وقتی هلاکو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال ۶۳۵ پایان داد، طوسی را در خدمت خود نگاه داشت و به او اجازه داد که رصدخانه بزرگی در مراغه احداث کند که این کارها مدت ۱۳ سال به طول انجامید. خواجه را دستهای از دانشوران، خاتم فلاسفه و گروهی نیز وی را «عقل حادی عشر» (عقل یازدهم) نام نهادهاند. علاوه بر این، او بیشتر به عنوان منجم و ریاضیدان معروف است و رصدخانه وی یک مؤسسه علمی در تاریخ علم به شمار میرود. همچنین در زمینۀ ریاضیات و هندسه پژوهشهای وی دربارۀ مثلثات مشهور است. در زمینۀ اخلاق کتاب «اخلاق ناصری» وی رایجترین کتاب اخلاقی بین مسلمانان هند و ایران بوده است و «تجرید العقاید» او در کلام، مبنای اصول الهیات استدلالی شیعه دوازدهامامی است. خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۶۷۲ هجری قمری با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت که بقایای کتابهای بهتاراجرفته را جمعآوری کند و به مراغه بازگرداند اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ ۱۸ ذی الحجه سال ۶۷۲ هجری قمری در کاظمین ــ نزدیک بغداد ــ دار فانی را وداع گفت. آثار فراوانی از خواجه به یادگار مانده که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود: تجریدالعقاید؛ شرح اشارت بوعلی سینا؛ قواعد العقاید، اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی، تحریر مجسطی، تحریر اقلیدس، تجریدالمنطق، اساس الاقتباس، زیج ایلخانی، آداب المتعلمین، تجرید الهندسه، اثبات جوهر، جامع الحساب، اثبات عقل، جام گیتینما، الجبر و الاختیار، استخراج تقویم، خلافتنامه، اختیارات نجوم، ایام و لیالی، علم المثلث، رساله در کلیات طب، اثبات واجب الوجود، اثبات بقای نفس و ... در تقویم رسمی، روز پنجم اسفندماه به عنوان بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس نامگذاری شده است. شرکت رهآورد رایانه این مناسبت را به همه مهندسین و همکاران گرامی تبریک عرض میکند.